• وبلاگ : كوچه اي براي گفتن
  • يادداشت : جورابانه...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    چقدر بده که معلوم نيست کي نوشتي؟ تاريخ نداره پست هات
    پاسخ

    راس ميگي .. دقت نکرده بودم خودم که اين قالبه نشون نميده ... خب خودم ميگم : نگاشته شده در چهارشنبه،4 اسفند،ساعت حوالي ظهر


    پاسخ

    منم از همينا :)

    يه پست جورابي! :دي
    بيا وبم
    پاسخ

    بلي ... جوراب نشان ...

    اكثرا از روي اجبار جوراب ميپوشن! خودشو ناراحت نكن!:دي
    پاسخ

    آخه من خودم خيلي جوراب دوس دارم ... برام عجيبه يه کم ... من اول جوراب مي پوشم بعد بقيه لباسا ... دقيقا برعکس:)

    هه! من فك كردم خودت شعر رو سرودي!:ديييييييييييي
    پاسخ

    نه بابا ...من شعرام يه جوراي ديگس .... معرف حضورتون که هس..
    چه شعر چندشي!
    پاسخ

    چرا ... اتفاقا خيلي عالي حس بدبويي رو منتقل مي کنه:دي
    هاااااااااان!!!!
    چي شد؟
    پاسخ

    :دي ... قرار نبود چيزي بشه ... براي تمدد اعصاب جوراب بو کنيد:دي


    :D

    مگه الانم قرار ميذاريد با هم؟!:دي

    پاسخ

    نه بابا قرار مون کجا بود ...کلا ما که ازين زوجهاي لوس سر قرار نبوديم:دي ... قرار هاي بوي جوراب گرفته !!! نميدونم چرا از شعرش خوشم اومد ...ولي موضوع اصلي همون بالاييس که گفتم شهرش بهونس
     <      1   2