سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امسال عجیب شد اصلاً!

پدرها و برادرمان به زیارتِ ارباب، مادر و خواهر کنار خواهرش. 

ما هم اربعین به رسمِ نذر هر ساله ام، شله زرد میپزیم. زیارت اربعین میخوانیم. 

_ قدردانی از پزشکی که محلِ ناله های مریضِ ترسو نمیگذارد و او را به صبر فرا میخواند. از همین تریبون : تشکر! تشکر! اگه نبودی که الان با پای منهدم شده رفته بودیم که!!!! این دوهفته از غنیمت جنگیِ 2016طور هم برایم با ارزش تر است. انگار نفس های آخرم را میکشم از هوای آلوده ی شهرم :-) 

_ لازمِ بگم که تو زندگی مشترک آدم پوستش کنده میشه؟ ولی زندگیِ مشترک کور خونده! اینجانب پوستم کلفت شده بد! نمیذارم زندگیم هر جا دلش میخواد بره. توکلم به خداس و تسلیم ولی اون طور که دوست دارم زندگی میکنم و براش میجنگم. 

_ برای توصیفِ حالم، خوب یا بد کلمات مناسبی نیستن. بیشتر از ستاره های آسمون الحمدلله رب العالمین.(یه اصطلاحِ قشنگ برای شکر کردن لازم دارم، این یکی تستی بود ولی به دلم ننشست.) 


+تاریخ سه شنبه 95/8/25ساعت 2:8 عصر نویسنده ره گذر | نظر