سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شوقی برای آپ کردن نداشتم و فقط دیدنه چندتا ایمیل باعث شد بیام بنویسم که زنده ام.

1- یه مدتی باز تو توهم بودم که .... ولی نشد و نمیشه انگار. خیلی سخته امید و ناامیدشدن

تایه موضوعی حل نشه نمیدونم چطوری میشه فکرشو از سر بیرون کنم

2- فردا عروسی دعوتیم و میریم ولایته همسر. منم نقش عکاس رو ایفا میکنم ، ببینم اولین پروژه ی عروسم به کجا میرسه :-))

3- خیلی خودجوش و سرخود انتخاب رشته ی خواهرمو خودم انجام دادم و با حذف و اضافه های سلیقه ایه خودم:/ حالا باید تو فکر پناهنده شدن تو ناکجااباد باشم چون اگه شهرسازی قبول شه منو میکشه!!!

4- دوتا مرغ عشق ، دوتا فنچ ، یکعدد قناری، یک نفر عروس هلندی و من : خونمون باغ وحش شده

و من هنوز زنده میباشم. 

پ.ن: رفتن به وب گذر و دیدنه بازدیدکنندگان فقط منو میترسونه :/ هوووف، نفسسس عمیق


+تاریخ شنبه 97/6/3ساعت 2:47 صبح نویسنده ره گذر | نظر