سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمیدونم چی شد که شب یلدا اینقد مهم شد برای خیلیا، برای من ازون جهت که بخام سفره رنگی بچینم مهم نیست ما فوقش یه لباس هندونه ای تن بچمون میکنیم و البته چون سالگرد شکوهمند بله برونمون هست کیک هندونه ای هم میگیریم و چیلیک چیلیک عکس :-) خیلیم خشک و خالی ردش نمیکنیما:-)) یجوری شروع کردم انگار میخام بگم همه آره و ما نه ؛-) نه بابا همه آره مام آره.

میدونی چه روزایی رو از سر رد کردم؟ نمیدونم باید بنویسم؟ باید ثبت بشن ؟ روزای بد رو هیچ وقت نمیخاستم ثبت کنم ولی واقعیت اینه فقط روزای بد خیلی بدجور حک میشن و براحتی کنده نمیشن! البته عادت کردم که روزای بد رو دوره نکنم، آینه دقشون نکنم بهشون فکر نکنم ولی یوقتایی خودشون میپرن میان جلو! خودنمایی میکنن و دلشون میخاد خودشون رو خاطرات ماندگار کنن! یکیشون همین تولد یکسالگی دختر کوچولو که بدجوری ماندگار شد! بیخیاله جزییات ولی خودم میدونم که چقد دردناک موندگار شد. حالا شب یلدا تلافیشو دربیاریم با کیک و لباس هندونه ای :) 

راستی تا حالا به کسی نگفتم ولی دلم نمیاد به وبلاگم نگم، داریم با یکی از دوستام یه کارایی میکنیم که دستمون بند بشه، البته با این اخلاقایی که از خودمون دارم میبینم اگه گیس و گیس کشی نشه ان شاالله پیش بره ... بامیدخدا

 

همینکه وبلاگه بروز شد یعنی زنده ام. نفسی میاد الحمدلله


+تاریخ شنبه 99/9/29ساعت 1:1 صبح نویسنده ره گذر | نظر