• وبلاگ : كوچه اي براي گفتن
  • يادداشت : رمضانيه (3)
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    مسقطي...اوووووم...
    انقد نيومدي وبم که قهل کردم رفتم پارسي بلاگ


    خصوصي گذاشتم که يه وقت برامون فرستادي کسي با زبون روزه اينجا نبينه و دلش بخواد:))

    خيلي دعامون کن
    پاسخ

    چشم ترنم گلي ، منم دعا مي خوام

    من که اين روزها و فيلم ها و ماه عسل از يه طرف مرگ هايي که ميبينم از يه طرف باعث شده خيلي بهم بريزم.همش تو فکر مرگ.

    مخصوصا بعد فوت پدر دوستم.

    دستور آشپزيت عالي بود،انقدر راحت گفتي که تا ده سال ديگه هم يادم ميمونه.

    البته خوب ما تو معدن مسقطي هستيم ديگه خودمون درست نميکنيم.ولي وسوسه شدم يه بار درست کنم.

    پاسخ

    آخي ، خدا رحمتشون کنه !!! // معدن دارِ وسقطي کي مي ياي به شهرِ ما؟؟؟؟ :دي ، البته به پاي ايني که من ياد دادم نمي رسه ها...
    امسال روزه خوري رو بيشتر از سال هاي قبل مي بينم! نمي دونم آدامس ديگه واقعا چه لزومي داره...:-|
    دلم تنگ شده واسه اون ماه رمضونا که تو کوچه خيابون کسي نبود که روزه خوري کنه...کسي نبود جلوت يه شيشه آب معدني ببره بالا...بود ولي اينقدر نامرد نبود...
    پاسخ

    هي!!!!! مدادي يادته؟


    و يه چيز ديگه

    اه اه چيز ديگه اي نبود آموزش بدي؟ مسقطي؟؟؟ ببا اون شيريني زننده اش؟؟؟

    شرمنده ولي حسابي متنفرم از مسقطي

    پاسخ

    نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! محشره ، تسنيم تو که اينقده بي سليقه نبودي ، تازه شم من شکر اندازه ريختم ، خيلي هم شيرين نميشه که دلو بزنه ، بيا اينجا برات بپزونممممممممممم بشقابم مي خوري:دي


    ميري خيابون احمدآباد گوشي بخري ساعت چنده حالا؟ سر ظهر

    چي مي بيني؟ رستوران هاي پر از مهمان که دارن ناهار مي خورن

    مثل روزاي ديگه و هيچ فرقي هم نمي کنه

    برنامه ي ماه عسلم که ديگهشورشو درآورده. هر کدومشو نگاه کردم امکان نداشت اعصابم خورد بشه.نمونه اش امشب. عضو گيرنده و اهدا کننده رو آورده بعد به مامانه ميگه از مرگ پسرت بگو

    حالا فکر کن من الان از گفتن روزاي بيمارستان حالم بد ميشه اون بيچاره مجبوره بياد از پسر 12 ساله اش بگه.

    حالم داره از اين برنامه بهم مي خوره

    پاسخ

    الان من بايد چي بگم ؟ خب دلت مي خواد پست بذاري برو پست بذار ، اومدي اينجا تو کامنت دوني من پست ميذاري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:دي // برنامه ماه عسل خب اين چيزاش بده ولي جور ديگه اي مي شه حقيقت رو بيان کرد؟

    اصل مطلبت عجيب به دلم نشست...

    --------------

    يادش بخير مام جوونيامون مسقطي درست ميکرديم:دي

    پاسخ

    منظورت اين بود که بقيه اش ول معطل بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سناااااااااااااااااااااااااا// حاج خانوم ياد جوونيات به خير:دي

    در اين ايام که از رحمت و برکت انباشته است ،

    در اين روزها که فرشته ها راحت ميان ما قدم مي زنند ،

    و در اين شب ها که از انوار خدا سپيدي گرفته اند ...

    مرا از نسيم دعا فراموش نکنيد .


    پاسخ

    حتما ، خيلي محتاجيم...
    + زرنوشت 
    من يه روز نشستم پول کفاره شو حساب کردم ديدم اوووووووووووووه سر به فلک مي ذاره. بعدش به خودم گفتم خدا پدر بابا مامانامونو بيامرزه که اين حساسيتو توي ماها ايجاد کردن وگرنه معلوم نبود کي به خودمون بيايم و مجبور بشيم با بدبختي جبران کنيم...
    پاسخ

    اوووووووووووووي ، ياد کفاره ديگه نبودما ، واقعا اگه يه روزي سرشون به سنگ بخوره به اميد خدا ، مي خوان چي کار کنن ؟ يا بايد تا آخر عمر روزه باشن يا بايد کار کنن سه شيفت کفاره بدن...:دي

    چرا عکس مسقطي رو نذاشتي؟ :(

    تازشم اصلش اينه که بعد از درست شدن و سرد شدنش، بايد لوزي لوزي برش بدي!

    دوس دارم! (کيه که درست کنه!)

    پاسخ

    اي ول .. همون لوزي رو خوب اومدي ، ... به عکسش نرسيد... همش خورده شد ... بعدشم مهمون داشتم حال و حوصله عکس گرفتن و آپلود با اين سرعت مفتضح رو نداشتم:(


    چيزي که مي‌خورن، هيچ! توقع احترام هم دارند!

    با اين استدلال که شما حق حياتي خوردن رو از ما که عقيده به اين چيزها نداريم، گرفتيد! شما حق ما رو پايمال کردين! شما ظالم هستيد! شما.. مرگ بر شما! :دي

    من از اين سريال‌هاي ماه رمضون اينقده درس گرفتم!!!

    يک قسمت از سريال شبکه سه رو ديدم و فهميدم اگه قرار بود خواستگار زورکي برام بياد، راهش اينه که : 1- با چادر مشکي برم بشينم توي جلسه خواستگاري (چادر رنگي که حجاب نشد!) 2- به طرف بگم من دلم پيش يکي ديگه است! اما به مامان و بابام ميگم جوابم به شما مثبته. شما به مامان باباتون بگين که از من خوشتون نيومده (دروغم که نيست! توافق کرديم با هم! :دي)

    اصن درس زندگي بود اين سريال! :))

    پاسخ

    اون اوليه رو راس ميگي؟ بيخيال بابا!!!!!!!!!!!!!!!!// در مورد دومي هم بله ديگه ، آفرين ياد بگير ، همش درس زندگيه !!! اگه يه کم پاي تي وي نسشته بودي الان وضعت بهتر بود:دي .. بهتر که گرفتي:دي

    مسقطي هم حال داريا!

    من نشاسته رو با يه كم آب سرد خيس ميكنم بعد آبشو خالي ميكنم بعد يه كم شكر ميريزم توش و همش ميزنم و بعد به ميزان مناسب آب جوش ميريزم روش! همچييييييييييييين سفت ميشه و لطيف و خوشمزه كه نگو! حالا واستا سر گاز شيش ساعت:دي

    البته اينو وقتي گلوم درد ميكنه درست ميكنم و بسي كيف ميكنم:دي

    پاسخ

    کدبانو ،،،،، ميگم داري حروم ميشي باور نمي کنياااااااااااااااا ، اين همه ذوق و استعداد ، حيف از اين همه کدبانوگري ، سوختي توووووووووووووووو:دي

    واي خيلي اوضاع بد شده.... راااااااااااااحت شيشه هاي آب معدني دستشونه و اصلا انگار نه انگار ماه رمضونه... اون روز تو اتوبوس خانومه همراه بچس چيپس و پفك و اينا ميخو رد ... چيزي كه نميشد بهش بگم چون مطمئنا جيغ بنفشي ميزد سرم ولي همچين چپ بهش نيگا كردمااااااااااااا ... بي وجدانه بي تربيت! :(
    پاسخ

    حالا بهت تعارف نکرده آتيشي شدي؟ :ديييييييييييي
       1   2      >