وووووووووااااي يادشون بخير :(
نميدوني چه غوغايي تو دلم راه افتاد
اجازه هست منم يه همچين پستي بذارم؟؟؟
يه نکته ي ديگه اينکه من زمان پخش چاق و لاغر به شدت استرس مي گرفتم. مخصوصا وقتي اون دستکش بوکسه مي خورد توي سرو صورتشون!
(حالا اگر بگم شکلکات خوب نيستن بهم مي گي حسود! الان مي خواستم اون شکلکه که يارو داره ناخوناشو مي جوئه روبراي آخر عرايضم بذارم که نبود)
اين روزا که به لطف شبکه ي دو و پنج ديگه خاطره اي نمونده که مرور نشده باشه!
حيف که هيچ کس "سوزي" رو يادش نيست. يه کارتون که تيتراژش کشيدن سروصورت سوزي بود و نريتور مي گفت:"اين سوزيه، سوزي! سلام سوزي!"
البته من پيرترم ها! شايد به زمان شما قد نمي داده!
سلام الله عليکم
ياد کودکي ها بخير
يه سوال درباره ي پست قلي :
شما اينقد اومدين وبلاگ من و من اومدم وبلاگ شما
هنوز نمي دونين بنده علم غيب دارم ؟؟؟؟؟؟
عفيفه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟26؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه 67 اي نيستي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم دوست دارم تو همين سن برم عقب :دي
چون حوصله درس وندن هاي مدرسه رو ندارم با اون همه امتحان
3 تا ثلث داشتيم
اما اون شامپوها ، تخته سبز ، ميز آهني ، رنگارنگ 15 توماني ، پفک نمکي مينو ..... واقعا يادش بخير.....
فکر کردن به اين اطره ها آدم رو پير مي کنه.... .. . . . ...
کاش زمان بر ميگشت به عقب . .. .. . .. .
هاکلبريفين و خاله ريزه و اي کيوسان رو فقط دوست داشتم از بين اينايي که نوشتي....
عوضش از پرين، دختر مهربون، نل ، کوزت ، نيلو ، جودي آبت ، حنا ، خانواده دکتر ارنست ، بچه هاي مدرسه آلپ (انريکو ) ، زنان کوچک و .... ننوشتي که عاشق اين کارتون ها بودم....
جولز و جولي هم زياد بازي مي کرديم با بچه هاي همسايه مون...
يه خونه اي بوديم ما چند سالي که حدود 10 تا بچه بوديم با هم بازي مي کرديم....
خيلي روزهاي خوبي بود اونجا......
سلام.فاطمه جون من ديشب يه پيام خالي فرستادم كجاست؟؟؟؟؟
كارتون هايي كه گفتي رو همشو ميديدم اما يكي رو كه خيلي دوست داشتم اينجا نبود "خانواده دكتر ارنس"
خيلي زود گذشته باورم نميشه 26 سال از عمرم سپري شده و فقط 8 ماه ديگه 27 سال رو هم پشت سر ميذارم.
راستش جيگرم خنك نشد.تازه انقدر داغ شد كه آه از نهادش دراومد