• وبلاگ : كوچه اي براي گفتن
  • يادداشت : ياد بچه گي هاي شيرينم...قسمت دوم
  • نظرات : 12 خصوصي ، 33 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 2 نظر
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    وووووووووااااي يادشون بخير :(

    نميدوني چه غوغايي تو دلم راه افتاد

    اجازه هست منم يه همچين پستي بذارم؟؟؟

    پاسخ

    قابل شما رو نداره ...دوتا بذار ...سه تا بذار... عكس همه كارتونا رو اگه سرچ كني كلي ازشون عكس مي ياد ...
    واااااااي...........چه روزايي بودن..
    من چقدر از آدم آهني چاق و لاغر و برونکاي چوبين مي ترسيدم!!!
    پاسخ

    هي!!!آره ..خب ترسناك بودن ... راستي اينا چي بود برامون پخش مي كردن؟؟؟ چه هدفي داشتن واقعا؟

    يه نکته ي ديگه اينکه من زمان پخش چاق و لاغر به شدت استرس مي گرفتم. مخصوصا وقتي اون دستکش بوکسه مي خورد توي سرو صورتشون!

    (حالا اگر بگم شکلکات خوب نيستن بهم مي گي حسود! الان مي خواستم اون شکلکه که يارو داره ناخوناشو مي جوئه روبراي آخر عرايضم بذارم که نبود)

    پاسخ

    اون شكلكه هست فقط اينجا چون نعمت زياده ، ذوق داري نمي توني پيداش كني!!!! يحتمل رديف دوم سمت چپه...


    اين روزا که به لطف شبکه ي دو و پنج ديگه خاطره اي نمونده که مرور نشده باشه!

    حيف که هيچ کس "سوزي" رو يادش نيست. يه کارتون که تيتراژش کشيدن سروصورت سوزي بود و نريتور مي گفت:"اين سوزيه، سوزي! سلام سوزي!"

    البته من پيرترم ها! شايد به زمان شما قد نمي داده!

    پاسخ

    آره راس ميگي ...ديشب كانال پنج بچه هاي ديروز داشت ...داشت برنامه هشيارو بيدار رو نشون ميداد !!!!!! انگار يه قرن پيش بوده!!! سوزي رو هم مي گم برات پيدا كنن غصه نخور:دي
    ما که نبوديم..
    البته تکرارشو ميذاشتن که باور کن واقعا شيرين تر بود
    خونه ي مادربزرگه کو؟
    پاسخ

    آره مادر اينا به سن و سال تو قد نميده ...تو جووني:دي ...خونه مادر بزرگه رو خراب كردن جاش برج ساختن...
    سلام
    يادش بخير ، خيلي خوب بود اون روزها ...
    اللهم عجل لوليک الفرج


    سلام الله عليکم

    ياد کودکي ها بخير

    يه سوال درباره ي پست قلي :

    شما اينقد اومدين وبلاگ من و من اومدم وبلاگ شما

    هنوز نمي دونين بنده علم غيب دارم ؟؟؟؟؟؟

    پاسخ

    سلام ...واقعا يادشون به خير!
    آخيييييييييييييييييييييييييييييي.... نميدوني با من چه کردي رهگذر جونم..... هر کدومو که ميديدم با خوشحالي داد ميزدم آره!! آخيييييييييييييييييي.... من عاااااااااشق ايکيوسان بودم! زنگ تفريحه! زنگ تفريحه! (اصلا تو وبلاگ يک زن و شوهر قسمت زنگ تفريحي که گذاشته بودم از روي همين کارتون بود!!!!) جولز و جولي.... با برادرم دستامونو ميداديم بهم که مثلا ما اونائيم! سرنتي پيتي رو که ديگه نگو.... چاق و لاغر.......... خاله ريزه.... دختر مهربون که عااااااااااااشقش بودم و خاله م برام يه گل گردن دختر مهربون خريده بود بس که دوستش داشتم! زنان کوچک........واااااااااااااي.... چقدر منتظر مينشستم پاي تلويزيون تا شروع شه! از مدرسه ميومدم و خسته و مونده غرق تماشا ميشدم و کيف ميکردم..... اون رنگارنگ ها که عکسشو گذاشتي.... وااااااااي.... آتاري!!!! اونقدر بازي کرده بودم که مريض شدم يه مدت!!!! اون دفتر و کتابها...... وااااااااااااااااااااااااااااااااااي..............
    پاسخ

    عزيزززززززززززززززززززززززززززززززززززم...
    يادش به خير
    اون شامپوئه خيييييلي خاطره انگيز بود ، هنوز هم شهروند مي ريم از اونها داره
    حالا چرا تو قسمت اول نوشتي اول ازدواج کنن بعد شاغل بشن ؟

    پاسخ

    خب منظور خاصي نداشتم ....خب اول شاغل بشن بعد ازدواج كنن!!!!!


    عفيفه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟26؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مگه 67 اي نيستي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ

    نه بابا 67 چيه ؟؟؟ مامان مائه عفيفه خانم:دي ...برو بالا


    منم دوست دارم تو همين سن برم عقب :دي

    چون حوصله درس وندن هاي مدرسه رو ندارم با اون همه امتحان

    3 تا ثلث داشتيم

    اما اون شامپوها ، تخته سبز ، ميز آهني ، رنگارنگ 15 توماني ، پفک نمکي مينو ..... واقعا يادش بخير.....

    فکر کردن به اين اطره ها آدم رو پير مي کنه.... .. . . . ...

    پاسخ

    :دي...تيتراژ برنامه كودك رو ديدي؟ ...نه بابا يادي از خاطراته فقط ... من كه كلي حال كردم ، جوون شدم ......

    کاش زمان بر ميگشت به عقب . .. .. . .. .

    پاسخ

    من دوس دارم برگرده عقب ولي دوس ندارم دوباره بچه كوچولو بشم ...نميشه تو همين سن برم عقب؟؟؟ :دي ....گريه نكن ...نازي نازي


    هاکلبريفين و خاله ريزه و اي کيوسان رو فقط دوست داشتم از بين اينايي که نوشتي....

    عوضش از پرين، دختر مهربون، نل ، کوزت ، نيلو ، جودي آبت ، حنا ، خانواده دکتر ارنست ، بچه هاي مدرسه آلپ (انريکو ) ، زنان کوچک و .... ننوشتي که عاشق اين کارتون ها بودم....

    جولز و جولي هم زياد بازي مي کرديم با بچه هاي همسايه مون...

    يه خونه اي بوديم ما چند سالي که حدود 10 تا بچه بوديم با هم بازي مي کرديم....

    خيلي روزهاي خوبي بود اونجا......

    پاسخ

    همه كارتونا بودن ولي من اينايي كه خيلي دوس داشتم ذو نام بردم ... هي!!!!!!!!!!!!!! آره ماهم خيلي بازي مي كرديم ...
    + دو لب خندون 
    خيلي شيرين و جالب بود :*
    پاسخ

    :دي


    سلام.فاطمه جون من ديشب يه پيام خالي فرستادم كجاست؟؟؟؟؟

    كارتون هايي كه گفتي رو همشو ميديدم اما يكي رو كه خيلي دوست داشتم اينجا نبود "خانواده دكتر ارنس"

    خيلي زود گذشته باورم نميشه 26 سال از عمرم سپري شده و فقط 8 ماه ديگه 27 سال رو هم پشت سر ميذارم.

    راستش جيگرم خنك نشد.تازه انقدر داغ شد كه آه از نهادش دراومد

    پاسخ

    اون پست اولي رو پاك كردم ...بعضي عكسا فيلتر بود نشونشون نمي داد ... كامنتت با عرض شرمندگي پاك شد ...ديدمش اول شدي گلم
     <      1   2   3      >