اولاشه..اولاي بهارو ميگم..
من يکم گيج ميزنم هنوز...
منتظرم...منتظره يه چيزززززززززززي!
دعا کن برام:) بــــــِـِـِـِ زحمت!
سلام فاطمه... خوشحالم كه ميخاي خاطرات تلخت رو فراموش كني.. :)
راستي من عكسي ندارم كه پ.ن4 اونطوري گفتي!
:))) اي ول عجب آقايي داريد شما! خوبه اين شعر رو با صداي شجريان برات پخش نکرده بگه خودم خوندم!!! :))))))))))))
سرت نشکنه :دي
اي دريغ از تو اگر چون گل نرقصي با نسيم
اي دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
اي دريغ از ما اگر کامي نگيريم از بهار
گر مکوبيم شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ...