فکر کنم کم کم ديگه در حال مهيا شدن واسه رفتن باشي...
خوش به حالت عزيزم... الان يه لحظه حسرت خوردم :((
اون قضيه شيريني اين بود : عکس گذاشته بودي از شيريني هايي که همسرت نميدونم به چه مناسبتي گرفته بودن، يکيش خامه اي بزرگ بود واسه حضرت عليه و يکيش خيلي کوچولو بود واسه شوهر محترم تون... اميدوارم يادت اومده باشه :))