سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه فامیلی داشتیم که دیگه چند وقتی بود فامیل نبود درواقع، طلاق گرفته بودن ولی بچه ها با مادرشون زندگی میکردن. چند شب پیش تو یه مراسم عروسی این مرده مذکور از شدت فشارخون بالا جان به جان آفرین تسلیم کرد. در توصیف ویژگی های اخلاقی مرحوم همین بس که دلم راضی به گفتنه خدابیآمرزه براش نمیشه بسکه در طول حیاتش در حق خانواده ظلم کرد. این خانومه فامیل ما به کنار که خوش بجیگر کرد حتی به دوتا بچش هم روا نداشت و از جز دادن فروگذار نمیکرد. چند روزه دارم فکر میکنم بعد از مرگ هیچ فرصتی برای جبران و طلب حلیت نیست، اون دستش از دنیا کوتاهه و فکر و ذکر بازمانده ها فقط ارثی که بجا گذاشته هست. حالا نکته جالب اینه چقدر زن و بچه میتونن خوب باشن که براش خدابیامرزی میگن، من اگه جای اونا بودم اصلا نمیتونستم اینقد سخاوتمند و بخشنده باشم. چقدر بخشش آدما رو بزرگ میکنه، اونم بخشیدنه همچین آدمی!!! امروز مراسم سوم و هفتم تو مسجد ولیعصر شهرک برگزار میشه علی رغم اینکه اصلا دلم نمیخاد شرکت کنم ولی میرم فقط بخاطر اون زن، اون زنی که با همه رنجهایی که متحمل شده بخاطر دل دریایی که داره برای شوهرسابقش اشک ریخته. بچه هاش وضعیت خوبی ندارن، کمبود محبت شدید و تربیتی که ناشی از یه پدر به شدت بداخلاق و خسیسه، امیدوارم با پولی که بهشون میرسه و اگه بذارن برسه البته، بتونن زندگی آسوده و بهتری رو تجربه کنن. خانواده ی ما خانواده ی مرفه و پولداری نیست و ممکنه بعضی وقتها از لحاظ مالی خیلی عالی نبودیم ولی همیشه پدرومادرم از جون و دلشون برای ما مایه گذاشتن و جونم براشون درمیره. داشتن پدرومادر یه نعمته که باید شاکرش بود ولی داشتن پدرومادری که حامی و همراهت باشن ازون نعمتاس که هرکسی نصیبش نمیشه، الحمدلله ازین نعمت بیکران. از خدا میخوام منم مادر خوبی برای جوجه الان و جوجه های بعدی باشم :-) مادری که بشه روش حساب کرد و دامن مهرش همیشه برای بچه ها گسترده باشه. 

_حالا با این خدابیامرزی ها و بعلاوه اینکه مرحوم نمازخون و روزه بگیر بوده! و در حفظ ظاهر دین چیزی کم نمیذاشته! اوضاع حساب کتاب اون طرف چه خبره؟؟؟ چشمم آب نمیخوره... دلم براش میسوزه که نتونست بهتر باشه، تاوان سختی باید بده.


+تاریخ سه شنبه 98/3/28ساعت 3:15 عصر نویسنده ره گذر | نظر