چه فایده ای داره که علم اینقد پیشرفت کرده ولی هنوز راهی برای انتقال احساسات بدون بیانشون پیدا نکرده، من دلتنگم ، خشمگینم ، عصبانیم ، سردرگم و تنهام ... یا خوشحال، هیجان زده یا لبریز از خوشبختی ام! آیا هنوزم من باید شاعر باشم تا معنا و مختصات دقیق حسم رو به مخاطبم القا کنم؟ کاش دکمه داشت.
اکثر جاهای در زندگی که حس ناکامی دارم عاقبته حس هایی هست که نتونستم منتقلشون کنم، من یه مادر خسته هستم که دیگه نای ادامه دادن ندارم ولی هیچ کس متوجه نمیشه، تا ناله نکنی تا غر نزنی و بداخلاقی نکنی هیچ موجود دوپایی بافهمی پیدا نمیشه که بفهمه. حتما باید غرور و احساس و شخصیتت زیرسوال بره تا بگن: آها! که اینطور !
تف تو این زندگی