خیلی سال پیش که خیلی کوچولو بودم
مثل خیلی کوچولو های دیگه زمانه ای داشتیم ، دهه شصتی بودن مزایا و معایبی داشته که گفتنشون خالی از لطف نیست. دهه شصت سالهای تولد یه عالمه بچه تو حول و حوش سن من بوده که با هم به دنیا اومدن ...با هم بزرگ شدن .... با هم مدرسه رفتن ... با هم کنکور دادن ... با هم ازدواج می کنن و با هم شاغل خواهند شد ... با هم احتیاج به مسکن دارن و ... نمی خوام قسمتای بد ماجرا رو بازگو کنم ...
می خوام خاطرات خوب و مشترک رو مرور کنم ...
اون بچگی ها که فکر کنم هنوز مدرسه هم نمیرفتم(تصویر بچگیهای خودم)
هی یادش به خیر ... اون موقعا به موهامون ازین شامپو باکلاسا می زدیم
درسو مدرسه که شروع شد، تخته سبز..نیمکت های آهنی ، جامیزی!!!
دفتر مشق ، دفتر دیکته ، دفتر علوم با یه عالمه برگ درخت که با چسب نواری چسبیده!!!
و کتابامون(کتاب فارسی) ...
زنگ تفریح هم ازین رنگارنگا می خوردیم (بیست تومانی نه صد تومانی!!!)
وای مزه پفک نمکی زیر زبونمه
ولی همه خاطرات بچگی یه طرف ... کارتونا و برنامه کودک یه طرف ...
من عاشق تلویزیون بودم !!!
یه تلویزیون پارس گنده ازین لامپ تصویریا داشتیم...
یادمه مامانیما منو واتو واتو صدا می کردن
...یادتونه؟ واتو واتو پرنده ای اعجاب انگیز!