دلم میخواد برم فیلم "شورِ شیرین" رو ببینم .
با دانشگاه که جنوب رفته بودم ، یادمه شب توی پادگان یه سری برگه بین بچه ها تقسیم می کردن که اسامی شهدا روش نوشته شده بود ، یه جورایی مثل اینکه اون شهید دعوتت کرده یا اینکه به اون شهید متوسل بشی ... هر کسی یه دونه شونو بر میداشتــ
شهیدِ من : محمود کاوه
إِلَهِی
إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی
بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ
معبودا،
اگر خطاها مرا از نظر تو انداخته، به خاطر توکل و اعتماد شایستهام به تو،
از من درگذر!
برای بودن حتما نباید پست گذاشت ،
بعضی وقتا پست نذاشتن یعنی که هستی و نمی خوای دیده بشی:|
فعلا قصد مُردن ندارم ، ولی این مطلب جالب رو یه جایی دیدم
برای تمدد اعصاب شمام بخونیتش : وصیت نامه آنلاین
مزه ی دهنم تلخ شده ...
پ.ن: می خوام اینجا دیگه ننویسما ، ولی به خاطر دوستام نمی تونم ، شما برام ارزشمندین
اینجا زمانی کوچه ی من بود برای گفتن ...
دیگر کوچه ای نخواهد بود ...
و نیز گفتنی ای ...
حرف هایی هست برای نزدن ...
حرف هایی که نباید زد ...
حرف هایی که فضایی برای گفتن ندارند ...
بهتره این حرف ها گفته نشه ...
دو کلام با خدا:
خدا جونم ، به خودت قسم من تلاشم رو کرد ...