با اين قلم سرشار از ذوق حيف نيست اينقدر کم مي نويسي؟متنهات بوي دست يه نويسنده رو مي ده که يه کم تنبله!
راستي خوش به حالت که خونه تکوني کردي.ايشالا خونه دلت هم تکونده بشه به دست مقلب القلوب و الابصار
خارج از خونه تکوني2:...
که نوشتي بعدش ديگه من هيچ حرفي برام نيومد که بنويسم
کامنت قبلي هم صرفا جهت اطلاع از خواندن پست بود
هويجوري گفتم!
جالب بود پستت:)
راجع به خارج از خونه تکونيه 2 بايد بگم: برو مامانيييييييييي من هرجور دلم بخوات ميکامنتم!
دومي رو (اوني که راجع به خونه تکونيات نوشته بودم) نمي خواستم خصوصي بشه رهگذر جان
شد سه تا کامنت
خونه تکوني 1: مامان من عاااااشق عوض کردن جاي اتاقها با هم بود! چيزي که من تا به امروز موفق به انجامش نشدم!! اي روزگار!
خونه تکوني 2: يعني چي؟ تو اتاقت؟
خونه تکوني 3:موافقم. که اگر خواب به خواب شديم رو به قبله باشيم ديگه!!
خونه تکوني 4:خدا به داد نسل بعد از ما برسه!
خارج از خونه تکوني 1:خواهش مي کنم عزيزم ما که با هم اين حرفا رو نداريم! شما از ما ننوشته عزيزي
خارج از خونه تکوني 2: من هميشه مراعات مي کردم. حالا اين دفعه يه دونه هم خصوصي گذاشتم