گچ پایِ نامبرده رو باز کردن دیشب و وقتی با مامان شوعر رفتیم وسایل ببریم براش دکترش اومد آتل براش ببنده
:/ موقعی که میخواست آتلو ببنده از بس نامبرده درد داشت من ضعف کردم فشارم افتاد ...
زن اینگونه باید شجاع باشه ... در این حد و حدود ینیا!!!
+تاریخ چهارشنبه 95/6/24ساعت 2:3 صبح نویسنده ره گذر
|
نظر
روزهایی را میبینی، باورنکردنی.با کسانی آشنا میشوی که کاش نمیشدی و با کسانی روبرو میشوی که آرزو میکردی کاش زودتر دیده بودی.زندگی جاریست ، خوب زندگی کنیم.ثانیه ها برنمیگردند و ما مسئول تصمیمات خویشیم.
اینجا مینویسم، هر وقت فرصتی داشته باشم. ازینکه اثری از خودم توی این دنیا به جا بذارم حس خوبی میکنم ، 14 سال از اولین پست اینجا میگذره ، قطعا من آدمِ اولین پستم نیستم