خب ازون خبرایی که قبلا داده بودم هیچ خبری نیست، همسری رستوران نزده و من دوربینمو نفروختم و چند شب پیش بهم وحی شد که عع عع چرا نمیری درست حسابی عکاسی یاد بگیری حالا که امکاناتش داری و بعد به عالی ترین ایده رسیدم، اینکه دانشگاه تهران عکاسی بخونم و بعد هی مسئله رو آسونتر کردم و الان به خودآموزی رسیدم چون هزینش کمتره :)) بماند که اون وسطا به همسری گفتم: برم کلاس عکاسی؟ و با استقبال گرمش مواجه شدم بخاطر همین تصمیم گرفتم که خودم دستم بکار شه و امشب اولین جلسه ی خودآموزی برگزار شد و بنده الان یک عدد دیافراگم بلده خفنه خودساخته هستم. میدونم رو یه چیزی کلید کنم یادش میگیرم مثل همون قلاب بافی که هیچی بلدش نبودم و الان که بلدشم. اینم یاد میگیرم، قصد خفن شدن ندارم یکم برم جلو ببینم علاقمندیم به کجاش علاقمنده. این بود این روزهای پاییزیه خود را چگونه میگذرانیدمون که البته روزها رو به بطالت قطعا و شبها رو به درس خوندن میگذرانم.
راستی راجع به یه موضوعی حرصم دراومده، اونم آموزشه هر چی تو ایرانه، یه چیزی حالا هر چیزی! میخوای یاد بگیری بابتش ملت ازت پول میخوان درحالیکه همونو سرچ کنی تو یوتوب این کافرای کاملا مسلمون مفت و مجانی با روی باز آموزش دادن! در مورد خودشون چه فکری میکنن اونایی که از هیچی دارن پول درمیارن و چقدرررررررر احمقن اوناییکه برای این چیزا پول میدن. خساستم اجازه نمیده پول مفت ببدم بهشون.