بیا کنارم بشین 

امروز داشتم خاطرات را مرور میکردم 

چه روزهایی از سر گذراندم 

یادت هست چقد حالم بد بود ؟ 

وقتی بعدها خوب شد حالم ،

فراموش کردم چه بر سرم آمده بود

 از آن حال بد ، جان سالم بدر بردم 

ولی حالا ، باز حالم بد است 

لبه ی تیغ راه میروم 

اگر سقوط کنم ... 

کاش بودی ، دستم را میگرفتی 

فکر کنم دارم خودم را نابود میکنم 

سپیده زد ، خواب از چشمانم رفته 

کاش آخر این داستان هم نگاه خدا بمن باشد 

 


+تاریخ سه شنبه 03/9/13ساعت 4:35 صبح نویسنده ره گذر | نظر