میدونی من اینقد باید سرم شلوغ باشه که در انتهای روز از خستگی بمیرم. خیلی وقته تو سرم راه های مختلفی رو برای رشد فردی بررسی میکنم، الان دیگه صددرصد مطمئنم که باید اینو شروع کنم. پادکست ، و جلسات آنلاین کلوپ والدین ، که هر دوتاش حول محور روانشناسی و تمرینات رشد فردی میچرخه. میدونم که خیلی متزلزل شدم ، خیلی ضعیف شدم ، از بس با آدمای ضعیف نفس و دری وری و بدبخت دم خورم ، خودمم مثل اونا شدم، اصلا ازین حالی که دارم راضی نیستم ، من یه مادرم ، کوچکترین خطای من میتونه زندگی ی دوتا بچه رو خراب کنه. برای بیرون اومدن از این چاله خودمو مجبور میکنم که پوست بندازم که بسازم باز خودمو . توکلم به خداست ، امروز داشتم به خدا میگفتم که چی قراره بهم بده؟ توی ماه گذشته کار شاقی کردم و واجستم از سقوط ! حالا منتظرم خدا بهم جایزه بده ، هرچند هر ثانیه بازم احتمالش هست شیطون بیاد گولم بزنه و ناکارم کنه، ولی همش در تلاشم و سعی میکنم که دست از پا خطا نکنم. حالا خلاصه که بریم بسوی ساخت و ساز روح و روان که اوضاع خیلی خرابه.