سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کنار کی آسیب پذیری ؟ یه جایی باید باشه که زانو بزنی ، سرتو بندازی پایین و بگی من خسته ام. جاییکه بتونی خودت باشی با تمام عیب و ایرادات و خط و خشا ، نمیشه یا بهتره بگم من ندارم نزدیکم همچین شخصیتی رو ، آدمای کمی این شانسو دارن که آدم امنی داشته باشن که بتونن کنارش آسیب پذیر باشن. بیای بهش بگی : آخ! دیدی گند زدم ، فلان کار گندو من انجام دادم ، و اون قضاوتت نکنه ، چپ چپم نگاه نکنه ، فقط لبخند بزنه و بزنه رو شونت بگه : از بس شاسگولی دیگه :-) همین .

چند تا آدم دورم دارم که فقط بهشون هر چی شده رو گفتم ، اونا داستان زندگیو شاید بدونن ، ولی تفسیر این داستان ، زاویه دید من رو شاید ندونن ، شایدم خیلی روم حتی قضاوت داشته باشن ، خب داشته باشن مهم نیست. اصلا چی شد به اینجا رسیدم ؟ میخاستم فقط از اون مکانی که یه آدم امنی داری که میتونی بدون ترسیدن براش خودت باشی بگم. آدمی که براش سوپرمن نمیخاد  باشی ، میتونی گریه کنی پیشش ، میتونی بگی بیا دنبالم بیا ببر دورم بده بابا پوسیدم. اصلا بشینی کلی خاطرات تکراری و خسته کننده بارش تعریف کنی و براش جذاب باشه ، بعدم بشینی کلی از حرفای صد من یغازشم گوش بدی و اوف! چه کیفی داره گوش دادن. 

خب ! فعلا که نداریم همچین شرایطی رو ، همچین آدمایی منقرض شدن یا دورن 

پس میشینیم شعر میخونیم: 

 

چو من ز سوز غمت جان کس نمی‌سوزد

که عشق خرمن اهل هوس نمی‌سوزد

 

در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست

عجب که سینه ز سوز نفس نمی‌سوزد

 

ز داغ و درد جدایی کجا خبر داری؟

تو را که دل به فغان جرس نمی‌سوزد

 

ز بس که داغ تو دارم چو لاله بر دل تنگ

دلم به حال دل هیچکس نمی‌سوزد

 

به جز من و تو که در پای دوست سوخته‌ایم

رهی ز آتش گل؛ خار و خس نمی‌سوزد



برچسب‌ها: شعر رهی معیری
+تاریخ چهارشنبه 03/11/3ساعت 1:11 صبح نویسنده ره گذر | نظر