الان اولین جلسه تراپی ام تموم شد، بعد از حدود ده دوازده سال که دکتر تجویز کرده بود برم پیش روانشناس! الان اولین جلسه تش تموم شد. که قسمت زیادی از جلسه داشتم با تعریف کردن زخم هام اشک میریختم و بغض میکردم. حس خنثی ای دارم ، نه خیلی خوشحالم و نه غمگینم. میخام حتما جلساتو ادامه بدم، خانم تراپیست معتقد بود که جلسات زوج درمانی هم باید انجام بدی و باز نظر خودت مهمه، و ترس من از جلسات زوج درمانی وصف ناپذیره! نبش قبر از زندگی مشترک زیبایم حاشا و کلا
... فقط اومدم اینا رو بنویسم وگرنه امروز خیلی شلوغم، باید برم یه مدرسه دیگه رو برای دختری ببینم. ساعت 3 باید اونجا باشم، زودتر برم از مهدکودک برش دارم.