دخترم متولد 1398 ئه و سال دیگه باید پیش دبستانی بره، و الان البته تحت عنوان پیش2 مطرح میشه. ازونجاییکه ورودی مدارس مطرح از همین پیش دبستانی هست، منم امسال در جنب و جوش یافتن یه مدرسه ی مناسب هستم و تا حالا هفت هشت تا مدرسه رو پیش ثبت نام انجام دادم و نصفشون رو حضوری دیدیم. حالا یکم فقط میخام وقایع نگاری کنم ازین تجربه وگرنه اصلا اومدم وبلاگو آپدیدت کنم که یچیزی بنویسم که دلم باز بشه ، حالا مهم نیست حرفای بی ارزش میزنم انگار که بخوام دفترچه خاطراتمو قطورتر کنم.

نکته اول: ما یه مدرسه میخایم که مذهبی باشن، چیزی رو برای بچه ها ولی اجبار نکنن! خب اینجوری نصف گزینه ها میپرن چون به طرز عجیبی هنوز مدارس اجبار برای سرکردن چادر برای دخترا از کلاس سوم دبستان دارن! عجیبا غریبا! حالا بعضیا مثلا روشنفکر شدن و این اجبار به کلاس پنجم یا ششم منتقل شده که جا داره ایستاده تشویقشون کنیم لابد. من خودم خروجیه چادر اجبار دبیرستان هستم ، چیزی که در نهایت دیدم فقط منافق بودن دخترا شده، بعد از بیست سال اون بچه ها هیچ کدوم ( شاید درصد خیلی خیلی پایینی یعنی) چادر نمیپوشن. من البته خودم بخاطر بچه کوچیک چادر نمیپوشم دیگه و عبا تنم میکنم ، ینی کلن حجاب رو دوست دارم ولی 90 درصده این جمعی که چادرو نبوسیده کنار گذاشتن بخاطر این بوده که زده شدن از جماعتی که با چادر شناخته میشن. در عجبم چرا مدارس خروجی این طرز تفکر رو نادیده میگیرن. حالا من راضی شدم بخاطر سطح آموزش در بعضی مدارس بگم اصلا به درک خب چشمو میبندم دیگه چیکار کنم قحطی مدرسه است! 

نکته دوم: قبلترها مدرسه جای آموزش بود الان بعضی از این عزیزان اینقد به تربیت میپردازند که ! آموزش گم شد. اینم خیلی برام غیرعادیه ، خب اینا کی درس میخونن؟ آیا برنامه ای برای آموزش علم هم درنظر دارید؟ نه واقعا حالا به دخترا جواهردوزی یاد میدیم ... چی ؟ این الان مسیریه که میخاین دخترا توش باشن؟ اصلا تو مغزم نمیره این سبک کارای خاله زنکی ، ترشی درست میکنن توی مدرسه! آش میپزن ، نذری میدن ! چیکار میکنید تو مدرسه؟ زیر بار این مدرسه ها نمیرم. درستو بده بابا 

دیگه حال ندارم بنویسم، روحی روانی خیلی خسته ام ، جسمی هم خسته ام ، از کله صبح با بچه ها بیدارم. فقط میخاستم یچیزی بنویسم. کاش یکم شعر بخونم ، دلم گرفته ... ابرها همه بالای سر منن


+تاریخ دوشنبه 03/11/15ساعت 10:16 عصر نویسنده ره گذر | نظر