چکه چکه انتظار 22
هیئت هفتگی سه شنبه شب ها پیش کش به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان(عجل الله)صلوات
دوستان لطف کردن و اینجا رو به تابلو اعلانات تشبیه کردن ،
خودم یه نگاهی انداختم دیدم آره دیگه ، این چند وقت دو کلام حرف نزدم ، خب همون بهتر که حرف نزدم ...
غم و غصه خونم رفته بود بالا دیگه به اعلانات بسنده کردم(البته از تقویم بودن بهتر بود قابل توجه بعضیا!!!)
امشب بیدار موندم تا این وبلاگ که از دار دنیا همین یه دونس و دلمون به صفحه خانگیش بستس رو آپ کنیم ...
از صبح تالا چند تا موضوع رژه رفت جلو چشام
ولی حالا که اومدم یه کمی اوضاع تغییر کرد
قل خوردم رفتم تو گذشته ها و گشتم بین خاطره ها ...
تقریبا این بلاگ نویسی ما داره به 1 سالگیش نزدیک میشه.
(کلا نت خیلی نوستالژیک شده امروز ، چند تا از ایمیل های قدیمیم رو هم خوندم ، مال 5 سال پیش بود، برا یکی فرستاده بودم، کلی نصیحتش کرده بودم !!!!)
یه کم آمار بدم کیف کنید:
اولین پست وبلاگم یه متن بود درباره امید که از تو ایمیلم کپی کرده بودم...
اولین سفر در مدت وبلاگداری : کربلا
مهم ترین اتفاق زندگانی : اثاث کشون به خونه جدید
بزرگترین فناوری قرن : رسیدن سیم اینترنت پرسرعت به منزلمون
اولین آشنای وبلاگی که برام کامنت گذاشته جناب یاسین-مشهود بودن.
اولین قرار وبلاگی : با مدیر وبلاگ قاب نگاه من ، مکان: پارک شهر / زمان : سه ساعت به صرف حرف زدن
بیشترین آمار کامنتم مال پست جنبش حمایت از طلبه سیرجانیه با 106 تا کامنت
بی ربط ترین سرچ گوگل که به وب من رسید: سمت خدا (برنامه تلویزیونی)
مهم ترین اتفاق وبلاگنویسی : مهاجرت از بلاگفا به پارسی بلاگ
آیکون برگزیده برای من :
بزرگترین مزیت وبلاگ نویسی : یافتن دوستان عزیز وبلاگی
بیشترین دعای وبلاگی: برای رسیدن آفتابگردون به یاس
وب تعطیل کرده ها: لیلا / ترنم بهاری/ مداد رنگی / ویدونگ
کنکوری ترین دوستان : سیده / ترنم بهاری
اسم دوستان به ترتیب اولین کامنتهایی که برام گذاشتن : طعم باران ، عفیفه ، ریحونه ، مامان سید ، ویدونگ ، زینب سادات ، غم پنهان ، لیلا ، یاس خاکی ، سنا ، سید رضی مرتضوی ، الهام سادات ، ترنم بهاری ، باران ، آفتابگردون ، مداد رنگی ، ساقی رضوان، سیده ، فیلسوفچه ، گیسو ، تسنیم ، خانوم خونه ، مامان فاطمه ، سوگولی ، سنا ضرابیان
وای از نفس افتادم تا دونه دونه کامنتا رو نگاه کنم
و بعد لینک بذارم ... صبح شد دیگه !!!
چی می خواستم بگم؟
یادش به خیر ، الان که کامنتارو ورق می زدم
دیدم کامنتا رو خیلی بیشتر از پستهام دوست دارم دوستتون دارم.
لینک های متاثر ازین پست:
1.یاد ایام...(سنا)
2.اندر احوالات + بازی (ریحون)
3.سلام سلام سلام... (گیسو)
4.دوستی اینترنتی ما (آفتابی)
لینک پستی که آیکون بچه ها توشه...
حدودا شش ماه پیش:
روزای اول تحصن طلبه سیرجانی طبق قرار وبلاگی ها با ایشون یه دیداری داشتیم ، که همون جا توفیق هم صحبتی با همسر ایشون هم نصیبمون شد. البته ازون روز تا این روزا خیلی گذشته و شرایط هم خیلی تغییر کرده ، اون موقع اصلا نمی دونستم طلبه سیرجانی کیه؟؟؟ دیدارمون هم کاملا اتفاقی بود ، چون با بچه های وبلاگی قرار دیدار تو حرم حضرت عبدالعظیم داشتیم و یه دفعه از خیمه تحصن آقای جهانشاهی سر در آوردیم ... الان که بر می گردم به اون موقع شک ندارم تو حکمت خدا ... خدایا شکرت! همون موقع یه پرسش و جو از اطرافیان کردم ببینم کسی می شناستشون ، که نتیجه اخلاقی این بود که شونصد درصد که نمی شناختنشون و اون عده قلیلی هم که مطلع بودن ، هم اطلاعاتشون کم بود و هم اطلاعات بروز نداشن ، و هم نظر مساعدی نداشتن و فکر می کردن به خاطر جلب توجه این حرکت انجام شده!!!!!
حاشیه بدون دیدار شش ماهه:
بالاخره دست تقدیر باعث شد که به جریان حامیان حرکت طلبه سیرجانی متصل بشیم و حاصل اون تلاش گروهی برای برپایی وبگاهی برای حمایت از حرکت عدالت خواهی طلبه سیرجانی بوده ، اون قدر که توقع داشتم نشد که جذب داشته باشیم که دلایلش رو براتون پایین توضیح میدم.... حالا ولی یه جایی هست که اخبار و مطالب در مورد ایشون گردآوری بشه و اگه همتون لینکش کنید تو رنک گوگل دیگه اگه کسی سرچ کنه به جای اخبار سوخته و جزقاله شونصد قرن پیش ، اخبار جدید بالا می یاد ... ثواب داره لینک کنید اگه خسته نمیشین!!!!(آخر پر رویی: یه مطلب هم در مورد ایشون رو وب هاتون بذارید اگه بازم خسته می شید و به وبلاگشون لینک بدین!) آدرس وبلاگ حامیان طلبه سیرجانی
قبل از دیدار اخیر:
کلی اعلامیه زدیم که بابا دیدار طلبه سیرجانیه جان مادرتون تشریفتون رو بیارید ، که نتیجش از بچه های وبلاگی حضور پررنگ خودمو و خودش بود ....که البته همین جا باید عرض کنم که اون جاهایی که باید ولایت رو یاری کرد همین جاهاس ، حالا هی فید عجل لولیک الفرج بزنید!!!! هی پیامک آقا بیا بفرستید !!!! دعای ندبه بخون !!! اشک بریز!!! بابا چه فایده وقتی حال نداری دو قدم برداری ؟؟؟؟
البته دانشجوهای علوم سیاسی دانشگاه تهران باعث بانی دیدار شدن که اجرشون با مولای عدالت خواهان جهان.
البته فقط به جهت ریا باید بگم کار طراحی برشور های دیدار با مدیر وبلاگ قاب نگاه من بود که بازم اجرشون با مولای عدالت خواهان جهان.
دو روز پیش ، دیدار با طلبه سیرجای در صحن حرم حضرت عبدالعظیم:
چهارشنبه ای بود و یه عالمه کار که ریخته بود رو سر من ، از بخت بد یکی از اقوام هم که بسیار وقت نشناس بود به رحمت خدا رفتن و بنده حقیر صبح الطلوع در بهشت زهرا و در مجاورت غسالخونه به سر می بردم...حالا مگه جناب مرده رو می آوردن ، فیض اکمل بردیم در کنار ارواح عزیز ... نمی دونم چرا این باز ماندگان گرامی اینقدر جیغ و فریاد می کنن ، خب مثل بچه آدم گریه کن دیگه چرا هوار می زنی؟؟؟ مگه عمر دست خدا نیست ... بابا انالله و انا الیه الراجعون ... مثلا مسلمونیما !!! نگاهی به ساعتم انداختم و دیدم دیگه خیلی دیر شد به دیدار نمی رسم که طی عملیات انتحاری وسط خاک سپاری دیگه پیچوندم و تک و تنها وسط این قطعات جدید بسیار عزیز برگشتم که با بارانی بریم حرم....کلا روز پر باری بود ، همایش امت عاشورایی و اختتامیه برنامه مصادف بود با (اسمش رو دقیق یادم نیست) شب شعر آذادگی درباره 4 دیپلمات ربوده شده بود .... خدایا بر توفیقات ما بیفزای!
دیدار طلبه سیرجانی... حجه السلام والمسلمین جهانشاهی:
ساعت یه بعد از ظهر به جمع دانشجویان دانشگاه تهران پیوستیم ، خانم عطاریانی رو هم ملاقات کردیم و بسیار مشعوف شدیم و من که تقریبا دیگه کس دیگه ای رو نمیشناختم به جز طلبه سیر جانی.
قبلا هماهنگی انجام شده بود و موکت و پتو آورده بودن تا در محوطه نماز جماعت به امامت آقای جهانشاهی برگزار بشه .
اونجا معظلی به نام حراست حرم داشتیم که فرمودن عکس نباید گرفته بشه ، که زهی خیال باطل که کلی عکس گرفته شد ، یعنی به جز عکسایی که بچه ها با موبایل گرفتن ، البته مخفی ، با دوربین حرفه ای هم عکسبرداری شد که اینجا می تونید ببینید. (یه خانم هم این حراست داشت که گردن درد گرفتم از بس چک کردم ایشون در کدوم قسمت وایساده تا یه عکس با دل خوش بگیرم.)
عکسی که گذاشتم از نماز جماعت گرفته شده ، به علت حضور قلب فراوان در نماز داشتم فکر می کردم که تنها نماز جماعت شاید در عمرم باشه که پذیرفته خواهد شد....
بعد از نماز همون جا جمع تر نشستیم تا به صحبت های ایشون گوش بدیم... گزیده صحبت ها رو اینجا می تونید بخونید که کامل هست.
صحبت های ایشون به واقع منو میخ کوب کرد ، مدام تو سرم چرخ می خورد که : عجب !!! همچین آدمایی هم هنوز هستن... درسته که دومین بار بود ایشون رو می دیدم ولی دفعه قبل اصلا فرصت نشد درست حسابی حرفاشون رو بشنویم ... فکر کردم من که توفیق نداشتم شهدا رو با اون آرمان های بلندشون زیارت کنم ولی همیشه افتخار خواهم کرد که طلبه سیرجانی رو از نزدیک دیدم.
به عقیده بنده این طلبه سیرجانی با اون طلبه سیرجانی که من فکرشو می کردم یه کم فرق داشت...
... خیلی!!!!!! یعنی خیلی فرق داشت...البته این تحلیل منه که دلیلش رو هم براتون توضیح میدم.
طلبه سیرجانی قبلی به نظرم منتظر بود تا یه عده از مسئولین بیان و بهش بگن : آقا شما چرا اینجایی؟ دردت چیه؟ ولی این طلبه سیرجانی اصلا یه راه دیگه ای پیش روی ما گذاشت،بچه حزب اللهی رو به حضور در صحنه فراخوان کرد ... یعنی گفت که تا شماها پا کار وانسید کار پیش نمی ره !!!
درست هم میگفت ...
کجان این بچه هایی که داعیه دین و ایمان دارن؟؟؟
یه نگاه سر جمع که کنی و آمار کوچیکی بگیری خیلی وبلاگ حداقل داریم که جمعه ها این بقیه الله می ذارن رو وبشون ...
همین ایام محرم ... چقدر یا حسین رفت رو این وبلاگها ...
چند تاتون هیئت رفتید اصلا ؟؟...
بابا این حزب اللهی ها چند نفرن ؟؟؟؟
بعضی هاشون بهونه ی بی خبری دارن ... چرا بی خبرید؟؟ کجایید؟ بسه دیگه بیدار شید.
راست می گفت طلبه سیرجانی ... می گفت : من باشم و امام زمان نیاد!!!!!!!!!!!!!!
عجب ایمانی داره این آدم ... اشک بی اختیار اومد ... چون من از اوناشم که میگم : آقا بیا...
هیچ وقت به خودم نگفتم : آقا من یه کاری باید کنم که شما بیای...
مشت نمونه خرواره ... قبول نداری؟ بهت می گن بیا دیدار طلبه سیرجانی ... می گی : هان؟؟؟ حال ندارم !!!
کجا ؟؟ شابدولظیمممممممممممممممممممم!!! اوف ... اون ور دنیاس که ... چقدر دوره !!! حال ندارم ، خوابم می یاد....
منی که خوابم ... همه جا خوابم ... آقا هم بخواد بیاد خوابم ... آقا نیاد خوابم ... رهبر دستور بده خوابم ...
یه جا بیدار میشم که دشمن بیاد از خواب بیدارم کنه ...
کی قراره این بچه حزب اللهی های پخش و پلا دور هم جمع بشن و یه نتیجه ای از فعالیت های انفرادیشون بگیرن؟؟؟؟
اون وقت هی بشین غرغرکن ... چرا اله؟ چرا بله؟
واقعیت اینه که تا دور هم جمع نشیم برای مطالبه عدالت خواهی هیچ چیز خودت درست نخواهد شد.
طلبه می گفت که تا حالا خیلی ها اومدن و رفتن ، آره همین الان سرچ کن ببین که خیلی هم رفتن ... رفتن و برگشتن و پشت سرشون رو هم نگاه نکردن ، همه راحت سر خونه و زندگیمونیم ، می خوریم ، مهمونی می ریم و ... یه آدمی که وایساده پای حرف رهبری و دنباله عدالته گوشه حرم نشسته که والله نشستن اون شرف داره به هزار بار ایستادن من!!!
این حرکت به من و تو نیاز داره تا به ثمر بشینه...
میوه این حرکت هم به قول طلبه این نیست که یه سری زمین از ناحق گرفته بشه و به سمت حق بره ، بلکه بودن ماباهم میوه این حرکته!
پس لطفا ازین به بعد راحت نشینید....
اگه خبر نداشتی پس ازین به بعد با خبر باش.
اگه نیومدی ازین به بعد بیا...
اگه ننوشتی ... بنویس...
والله که قیامت انگشت هات به تایپ حرفای حقت گواهی میدن.
پی نوشت:
1.خیلی حرف تو دلم بود ، نمی دونم حق مطلب ادا شد یا نه؟ ولی لینک وبلاگ حامیان طلبه یادتون نره!
2. "پوستر نه دی" با تاخیر!
3. لینکهای دیدار قبلی ....
"جنبش وبلاگی حمایت از طلبه سیرجانی"
"باید ایستاد"
4 شنبه ی همین هفته (8 دی ماه 89) دیدار با حجه الاسلام جهانشاهی برگزار خواهد شد.
دوستان علاقه مند می توانند با مراجعه به دفتر بسیج دانشکده ی حقوق دانشگاه تهران برای استفاده از سرویس ایاب و ذهاب ثبت نام نمایند.
در غیر این صورت خودشان به محل دیدار یعنی ضلع شرقی حرم عبدالعظیم حسنی حضور به هم رسانند.
کف دستی زیر برای چاپ آماده است.
برشوری نیز در همین راستا آماده گردیده که می توان با مراجعه به لینک مربوطه دریافت و سپس اقدام به چاپ نمایید.
دوستان لطف کنن اطلاع رسانی کنن تا دیدار پرشوری داشته باشیم.
اگه با هزینه خودتون نسبت به تکثیر برشور اقدام کنید جای دوری نمیره .
دوستان دانشجو به دفاتر بسیج دانشگاهشون خبر بدن.
لینک صفحه 1 برشور
لینک صفحه 2 برشور
دیدار و پیروی از فرمان رهبری برای عموم آزاد است.
لینک نوشت: طلبه سیرجانی کیست؟
به نام خدا و با عرض سلام و وقت بخیر خدمت مبلغین گرامی
به امید خدا و با همراهی شما دوستان قصد داریم در آستانه ماه محرم یک جنبش تاثیرگذار و بسیار مهمی را در سطح اینترنت آغاز کنیم. ان شاءالله که با گسترش آن در فضای سایبری بتوانیم به هدف مهمی که در این خصوص داریم دست پیدا کنیم.
ده روز اول رو عزاداری می کنیم و منتظریم تا روز حادثه فرا برسه ...
از فردای عاشورا انگار که خیالمون راحت بشه می ریم پی کار و زندگیمون...
خدا توفیق داد و واقعا توفیقی بود که در مجالس اباعبدالله شرکت کنیم ، این صدا مدام تو سرم چرخ می خورد که باید برای غربت مولا مرد و چرا من هنوز زنده ام ؟؟؟ فکر می کردم که من که داستان رو فقط شنیدم ، خیلی برام دردناکه .... بمیرم برای حضرت حجت که با چشمای مبارکشون هرسال غربت عاشورا رو می بینن... اون صحنه های دلخراش رو درک می کنن و هنوز وقت خون خواهی از جدشون نرسیده ... تو دلشون نسبت به ما شیعیان چه حسی دارن وقتی به فکر زمینه سازی برای ظهورشون نیستیم ؟؟؟ این طالب بدم المقتول بکربلا میگیم و اثری از این گفتن تو اعمال و رفتارمون نیــــــــــــــــــــــست.دهه اول امسال آقایی رو برای سخنرانی آوردن هیئتمون و موضوع صحبت هاشون امام زمان (عج) بود ... شناخت امام عصرمون ... محور گفتارش این موضوع بود و گل صحبتهاش اینکه : باب جدیدی برای امام زمان تو زندگیمون باز کنیم ...باب جدید؟ یعنی به هر زاویه از زندگیمون نگاه کنی اثری از امام زمان باشه ... والا که به زندگی ما نگاه کنی هیچ اثری از مولا نیست ... به سرتاپای من نگاه کنی کی می فهمه من منتظرم ؟ این سوالا رو از خودم می پرسم ... به خونت نگاه کنن می فهمن منتظری؟ به ماشینت نگاه کنن می فهمن منتظری؟ به وبت نگاه کنن می فهمن منتظری؟ به موبایلت نگاه کنن می فهمن منتظری؟ به دوستات نگاه کنن می فهمن منتظری؟ حرفات رو گوش بدن می فهمن منتظری؟ آهنگ هایی که گوش میدی نشون میده منتظری؟ مجالسی که شرکت می کنی نشانه ای ازانتظار مهدی فاطمه(عج ) داره؟ ................. هزار تا سوال تو سرم چرخ می زنه...تو صحرای محشر هر امتی با امام خودش محشور میشه ... صددرصد ما پشت سر حضرت حجت محشور خواهیم شد ، نه پشت سر امام حسین(ع)... حالا چقدر ضرر می کنیم که امام زمان خودمون رو نشناسیم؟ هر چقدر هم که به سروسینه بزنیم در غربت کربلاییان ولی غربت حضرت حجت غریب تره ... چون ما داریم پا می ذاریم جای پای مردم زمان امام حسین(ع) ، کوفیان امام رو نشناختن که اون جوری پشتش رو خالی کردن ... اگه کربلا بودیم کدوم طرف بودیم؟ باید برای بودن تو سپاه حق امام عصرمون رو بشناسیم و ازش دفاع کنیم ... باب جدید ... باید این باب جدید رو تو زندگیم باز کنم ...باید از یه جا شروع کنم...این انتظار درونی کافی نیست ...باید به این انتظار لباس جلوه بیرونی پوشاند.ایــــــــــــــــــن الطـــــالب بدم المقتـــــــــــــول بکـــــــــــربلا...
..........................................................................
بعدا نوشت:
1.اس ام اس اومد: حواستان هست؟ حسین را منتظرانش کشتند ... اینک ما منتظرانیم، حواسمان باشد.
2. پخش زنده مسجد سهله ، خانه امام بعد از ظهور
سایت قطعه 26 رو فیلتر کردند و امروز سایت اعتراض به این اقدام رو هم فیلتر کردند.
و سایت جدید حمایت به این قرار است.
به خاطر متن زیر قطعه 26 فیلتر شد!
متن از قطعه 26 … به قلم حسین قدیانی
امشب شب اول محرم الحرام هست و بهتره نیت کنیم که گناه رو به خودمون حرام کنیم. تا حالا توجه نکرده بودم که محرم هم اعمال عبادی داره ، می تونید از توی مفاتیح الجنان بخونیدش ولی راحت ترینیش نماز برای شب اول محرمه که میشه امشب خوندش:
دو رکعت نماز در هر رکهت حمد و یازده سوره توحید که پیامبر اکرم (ص) می خوندن و روز اول ماه که روز اول سال قمری هم هست روزه می گرفتن ، و ثواب روزه مثل کسی ست که تمام سال به خیر مداومت کرده... البته شرکت در مراسم عزاداری سرور شهیدان و اشک ریختن برای ایشون که جای خود داره ... دهه اول همگی دارای اعمالی هستن که خودتون مراجعه کنید.
یادتون نره که ارکان کربلا چهار نفر هستن : آقا ابالفضل العباس ، خانم زینب کبری ، حضرت علی اکبر ، حضرت علی اصغر ... وجه مشترک همشون و همه کسانیکه تو کربلا بودن اطاعت از امام زمانشون بوده ... فکر نکنید که خانوم زینب کبری چون برادرش امام حسین بودن اطاعت کردن ...بلکه ایشون به خاطر اطاعت از ولی و امامشون اطاعت داشتن ... یادمون نره و تمرین کنیم توی محرم که امامون رو بشناسم و اطاعتش کنیم وگرنه جاهل از دنیا رفتیم.
سکانس اول :
در پی تشرفمون (خرداد89) به عتبات عالیات ، روزهایی که در نجف ساکن بودیم به شهر کوفه رفتیم و روزی رو به اعمال مسجد کوفه اختصاص دادیم ... چسبیده به مسجد کوفه مزار سه تن از افراد مشهور تاریخ اسلام قرار داره : حضرت مسلم بن عقیل ، هانی بن عروه ، مختار ثقفی ... پس ذهنم تصویر روشنی از مختار نداشتم اون روز ، یه جورایی اطلاعاتم هم خیلی کم بود ، فقط پس زمینه ذهنم تصویر خوبی نبود و با کدورت داشتم به زیارتش می رفتم ، تا اینکه حدیث امام محمد باقر (ع) یا اگه اشتباه نکنم امام سجاد (ع) که بالای ضریح مختار بود رو خوندم که مضمونی مشتمل بر این داشت که : مختار دل ما اهل بیت رو شاد کرد. دلم روشن شد ...
سکانس دوم :
نمایشگاه کتاب بود چند سال پیش و یه غرفه هم به سیما فیلم اختصاص داده بودن گمونم ... عکس ها و پوسترهای متعدد از تولیدات سیما فیلم اونجا قرار داده شده بود ، اون موقع هنوز یوزارسیف هم پخش نشده بود ... ولی غرفه پر بود از عکس های فیلم مختارنامه ، کاری که اون موقع ها شروع شده بود و تا الان که نوبت پخش برسه حدود هفت سال طول کشیده ، ذهنیتم این بود که وقتی شروع بشه با دیدن هر پلان حتما تلویزیون خونمون قراره بترکه ... اسم کارگردانش هم که میرباقری بود و دیگه شک نداشتم که انفجاری در حال اومدنه ... فیلم های کارنامه میرباقری گواهی بر این مدعا بود ... امام علی(ع) ، معصومیت از دست رفته ، فیلم هایی بودن که در ذهنم نقش بسته بودن و شک نداشتم که مختارنامه با این همه کار طولانی و وقتی که براش گذاشته شده قطعا چیزی از قبلی ها کم نداره ... *..انفجار نزدیکه .
سکانس سوم:
قسمت اول مختارنامه قراره امشب پخش بشه ، میخ شدم جلوی تلویزیون ، منتظرم تا یکی از نوادر فیلم های مذهبی تاریخ رو ببینم و به به و چه چه کنم ، در این قحطی فیلم فاخر!!! تیتراژ ابتدایی فیلم شروع میشه ... گوشامو تیز می کنم ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ، حتما اشتباه شنیدم ... نه ! مگ میشه !!! صدای تک خوون زن توی فیلمی با محتوای عاشورایی؟ کارگردانی میرباقری؟ مختار نامه ؟ هفته بعد که دوباره میشینم نیگاه می کنم می بینم از روی تیتراژ اول فیلم صدا برداشته شده ، خوشحال میشم که حتما هفته پیش اشتباه شده بوده ... ولی زهی خیال باطل چون مثل اینکه درست شنیدم و هیچ اشتباهی هم در کار نبوده بلکه بردنش تیتراژ پایانی !!!
سکانس چهارم:
از ریتم سریع فیلم لذت می برم و همش یاد حرص خوردن های مداوم پای فیلم در چشم باد می افتم که هر هفته باید شاید صحنه های طولانی و خسته کننده می بودیم ... خدا پدر و مادر عوامل مختارنامه رو بیامرزه که فکر عمر مردم رو کردن و صحنه های بیخود و حداقل نشون مردم نمی دن ... یه کوئن مثبت به مختارجون نامه میدم که شلنگ آب رو به سریالشون نبستن... خدا رحمت کنه پدر و مادر شون رو...
سکانس پنجم:
همین جوری هر هفته کیفوریم که اگه جمعه ها مهمونی بودیم خدا یکشنبه و شبکه قرآن رو که ازمون نگرفته ، یا اینکه اگه یکشنبه خدا قسمت نکرد خدا دوشنبه و شبکه ملی رو برامون نگه داره ، یا اینکه اگه توفیق نبود و دوشنبه نشد دیگه پنج شنبه دیگه حتما می بینمش ، ای بابا این هفته هر کاری کردم نشد ببینم ... چی کار کنم ؟ ندا از غیب می رسه : ای انسان غم نخور که تکرارش رو جام جم نشون میده ... لپام گل می اندازه از این همه رعایت حال مخاطب ... بالاخره خدای ما فقرا هم بزرگه ....(ظن بد نبرین خدایی نکرده ما ماهواره نداریم زبانم لال ... گیرنده دیجیتال ملی داریم ! )
سکانس ششم:
در مجامع فامیلی و در حال دیدن مختارنومه هستیم که عده ای ازین رجال فامیل شوهر سبز زاده ی ضد انقلاب منش لب به انتقاد از مختار نامه می گشایند : که ای دادا ! ای هوارا ! این مختارنامه پشتواانه تاریخی ندارد و براساس فیلم نامه ای تخیلی از خود جناب میر باقریست ... چشم هایم گشاد می شود و در دلم می گویم خوب برو چشم پزشکی و چکاپ کن اون چشمان روم به دیوارت رو ... مگه ندیدی آخر فیلم فقط نیم ساعت اسم کتب و منابعی که فیلم رو بر اساس اونا نوشتم بالا میره؟؟؟ چند دقیقه بعد دوباره یکی از رجال گلاب به روتون دیگه لب به درفشانی باز کرد و این بار فرمود: این همه در و درخت و سبزه تو اون آب و هوا و موقیت آب و هوایی بعید نیست ... اندکی در فکر فرو رفتیم ... قبلا هم از رجل دیگری شنیده بودیم که درون پلان های فیلم درخت چنار دیده اند به جای درختان نخل ... در اینجا دیگر نمیدوانیم سوتی فیلم بوده یا اینکه این سرسبزی مستندات تاریخی داشته ،داوود آقا بیا اعاده حیثیت بفرمایید...
سکانس هفتم:
در جدال بین عقل و عشق در طرفداری از مختارنامه یا بدگویی از مختارنامه گیر افتادم که خودم به شخصه مچ فیلم نامه را میگیرم ... قسمت هشتم فیلم ، جایی که حضرت مسلم رو پیش ابن زیاد ملعون بردن و قبل از وصیت کردن حضرت مسلم ، جایی که عمر سعد لعنت الله علیه داره با زیاد حرف می زنه در گوشی ، زیاد به اون می گه : برو وصیتش رو گوش بده ، تو قوم و خویش اون هستی ... از حریت به دوره که به وصیت مسلم گوش نکنی !!!! چشمان مبارک دوتا بود شد هشت تا ... حربن ریاحی کلا از زمان حضرت آدم مشهور بوده و جزو ضرب المثل ها بوده که قبل از حادثه عاشورا و پیوستن حر ریاحی به سپاه امام هم جزو دیالوگ های مختارنامه آورده شده !!! یا للعجب ... جلل الخالق ...
رسما اعلام می کنم که در این سکانس اشتباه از من بوده و برای بیشتر روشن شدن به نظرات دوستان عزیز در بخش نظرات مراجعه کنید.
تیتراژ پایانی:
مختار نامه رو به خاطر خیلی نقاط قوتش تحسین می کنم ، ولی کاستی هایی که داره خیلی تو ذوق می زنه.
این بود برداشت اینجانب ، از ده قسمتی از مختارنامه که حالا پخش شده.
*البته تصورم درباره اینکه تلویزیونمون میترکه درست بود ، چون واقعا تلویزیونمون ترکید و یه خرج درست حسابی رو دستمون گذاشت
اضافه نوشت : در یک برنامه تلویزیونی مدیر روابط عمومی پروژه مختارنامه اعلام کرد که از قسمت 14 به بعد باید منتظر اتفاقاتی که از مختارنامه انتظار میره باشیم و قضاوت الان زوده... منتظریم پس!
لینک دانلود تیتراژابتدایی مختارنامه
لینک دانلود تیتراژ پایانی مختار نامه(لالایی علی اصغر)