بچه هایی که تازه راه افتادن رو نگاه کن!
یه دنیا اسباب بازی ریخته جلوش ، کمدش پر از اسباب بازی های جوواجوره ،
ولی الاو للا اون عروسک بدون کله دختر همسایه رو می خواد!!!
بچه مدرسه ای ها رو نگاه کن !
جورواجور لوازم التحریر دارن بازم چشمش دنبال سرمدادی کله قلمبه بغل دستیشه!!!
همین روال ادامه داره تا ازدواج می کنه!
یه همسر خوب داره که خیلی ها آرزوشو دارن ،
ولی بازم چشمش دنبال.... استغفرالله
نتیجه اخـــــــــــــلاقی:
1.شاکر باشیم ...قدردان باشیم...
همه اینایی که داریم خداومند مهربون داده...
اگه شکر کنی بیشتر میشه ، غر زدن نعمت از کفت بیرون می بره...
بیشتر بدانیم :(از امام علی علیه السلام ) نقل شده که فرمود: «ما أنعَمَ اللَّهُ على عَبدٍ نِعمَةً فَشَکَرَها بِقَلبِهِ ، إلّا استَوجَبَ المَزِیدَ فیها قَبلَ أن یُظهِرَ شُکرَها عَلى لِسانِهِ» : ""چون خداوند به بنده اى نعمتى دهد و بنده در دل شکر آن نعمت را بگزارد ، پیش از آن که سپاسگزارى از آن را به زبان آورد مستوجب افزایش آن نعمت گردد "".)
2.تعمیم قضیه مرغ من/غاز همسایه: بعد از اثبات هر قضیه ای میشه اون رو به دیگر مسائل هم تعمیم داد ، سعی کنیم در تمام شئون زندگیمون قانع باشیم و دلمون برای داشته های بقیه نه تپه ، چون ما همه اون نعمت ها رو در کنار خودمون داریم فقط کافیه چشمامونو بااااااااااااااااااااااز کنیم.
3. اصولا مرغ همسایه غازه مگر اینکه خلافش ثابت بشه....
بیشتر بدانیم:(«مرغ همسایه غازه» ضرب المثلی است که بیشتر در ایران رواج دارد که کنایه از کم و سطح پایین انگاشتن داشته های خود و بالا یا برتر دانستن همان چیز است اگر در نزد دیگران باشد. حتی گاهی اوقات به معنی باور داشتن دیگران و عدم خودباوری نیز به کار می رود. این مثل در مورد ما مردم افغانستان بسیار به جا است چرا که معمولاً داشته های خود را ندیده گرفته و خود را باور نداریم و دیگران را هر چند کم سواد و کم بنیه باشند اما صرفاً به خاطر خارجی بودن بر روی سر خود می بریم و می آوریم. )
بعـــــــــــدا نوشـــــــــــت ها:
لطفا از گذاشتن کامنت های از قبیل: ای بابا ، ای ول ، خانوم معلم ، چی شده که اینقد جدی شدی و این حرفا جدا خودداری فرمایید!
با تشکر از مدیر وبلاگ قاب نگاه من برای طراحی هدر بالا وبلاگم ... بارانی دستت درد نکنه.
رفتم وب زینب سادات ، رای گیری برای برترین وبلاگ نویس های زن ، من رای دادم (به خودم هم !!!) شمام برید رای بدین ... اکثرا بلاگفایی هستن
امروز ، روز رحلت رحمه للعالمین ست ...
توفیق دست داد و شب رحلت پیامبر عزیز و امام غریب هیئت رفتم و در غربتشون اشک ریختم...ولی اون چیزی که بیشتر از همه جیگرم رو آتیش زد تصور حال حضرت صدیقه کبری (س) بود ... با رفتن پیامبر عظیم الشان اسلام بود که اون نامردا اجازه حتک حرمت اهل بیت رو به خودشون دادن ...
وگرنه کی جرئت می کرد دستش رو بر دختر پیامبر بلند کنه ...
ای خدا منتقمت را برسان تا حقی که از رحلت پیامبر به بعد از اهل بیت ایشون دریغ شد رو باز پس بگیرد...
مدینه نرفتم ...
قبه الخضرا ندیدم ...
بقیع ندیدم ...
جا پای پاهای مبارک پیامبر نگذاشتم ...
کاش به همین زودی ها .....
یا رحمه للعالمین می دونم تمام غصه تون موقع پرکشیدن فقط ما بودیم ،
ما امت قدرنشناس ، ما امت گمراه ، آقا خودت از خدا قول گرفتی که شفاعتمون کنید ...
پس دستم بگیر ، نذار به راهی برم که استحقاق شفاعتتون رو نداشته باشم ...
یا رسول الله ازتون مچکرم که اون همه سختی و مشقت رو تحمل کردید تا اسلام رو سلامت به ما برسونید...
یا رسول الله بهتون قول میدم از امانت هاتون به خوبی حفاظت کنم ... قرآن عزیز رو گرامی بدارم و یاد بگیرم...
و اهل بیت عزیزتون رو عزیز بدارم و تا آخرین نفسم رو سعی کنم شیعه لایقی براشون باشم....
یا رسول الله خیلی دوستون دارم ...یا رسول الله ... یا رحمه للعالمین ... سیدی و مولای اشفع لنا فی الجنه ...
سر یه میز با هم نشستیم ،..
میگه همه چیز خوب پیش میره ؟ منم چون قبلا حرفامو بهش رسوندم ... میگم : الحمدلله و دیگه هیچی نمیگم ...
می گه فلان چیز چی شد؟ میگم مثل همیشه ...هیچ اتفاقی نیفتاده!!!
میگه : عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیئا وهو شرلکم والله یعلم وانتم لا تعلمون ...
میگم: من که گله و شکایتی نکردم ... میگم : میشه برام بنویسیش؟ برام مینویسه ... بعد هم میگرده آیه رو برام پیدا میکنه ... بقره 216 ... چند بار مرور میکنم ... خب آره منم به همین امیده که تقریبا هیچی نمیگم ، میگم حتما همینه صلاح و مصلحت که هر چی من دعا میکنم هنوزم همین جوریه !!! چون همیشه اینجوری دعا می کنم : خدایا هرچی خیره برامون بهترینش رو مقدر کن ... (چه بسا چیزی رو دوست دارین و شر شما در آن است/ و چه بسا چیزی رو دوست ندارین و خیر شما در آن است//خدا میداند و شما نمی دانید....(ترجمه ضمنی ره گذری)!!!!)
ترنم جان الان فکر کنم نجف هستن و فردا احتمالا عازم کربلا هستن ، ان شالا که به یاد هممون افتاده و برامون دعا کرده .
یه حدیث خیلی خوشگل دیدم که مضمونش رو براتون تعریف می کنم: از امام معصوم نقل شده است که امام حسین (ع) به زائرانشان نگاه می کنند...زائرانشان را به نام می شناسند،.. نام پدرانشان را هم می داند آنچنانکه پدری و فرزند خود را میشناسد و حتی می داند که درون کوله بار خود چه چیزی دارند. و برای کسیکه برای ایشان گریه کند طلب آمرزش می کنند و خطاب به گریه کننده خود می گوید : اگر بدانی خدا برای تو چه مهیا کرده است شادمان میشوی بیش از آنکه محزون شدی.
پ.ن 1 : قالب وبم چه طوره؟ قالب پارسی بلاگه ، این قالب پیام رسان رو هم نشون میده ، برید پیایین می بینید ، اشکالاش رو بگید لطفا!
پ.ن 2 : ایام دهه فجر مبارک!
امسال سومین سالیه که خدا توفیق میده و روز اربعین حضرت سیدالشهدا (ع)شله زرد می پزم...
قضیه این نذر هر ساله از یه نذر ساده شروع شد و الان هر سال یه نیت جدید بهش اضافه میشه ...
روایت تصویری نذری امسال ، امروز ، اربعین ، 5 بهمن 1389 ، خونه جدید.
شرح تصویر:
از نشانه های مومن ، طبق حدیث امام حسن عسگری(ع) زیارت اربعین است.
ما که توفیق حضور در حرم آقا رو نداشتیم ، به حسرت بین الحرمین حضرت بسنده کردیم.
این روزا طبق سنت ابدی و ازلی دقیقه نود ، وقتم برای تحویل پروژه پایانی داره به آخر می رسه ...
یه عالمه کار ریخته رو سرم....
با همسر قرار گذاشتیم هفته ای یه بار و یه روز خاص بریم خونه والدین ...
امشب نوبت والدین همسر محترم بود ، فردا باید داکیومنتم رو به یه جا می رسوندم...
وقت مهمونی رفتنه الان؟
از ترفند خانم ه...ز استفاده کردم...
ره گذر: همسر جان شما تنها برو ، من زنگ می زنم از مامانینا عذر خواهی می کنم.
همسر ره گذر: نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! زشته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ره گذر:(حالا میدونم تو دلش راضیه ها!!!)
همسر ره گذر: (زنگ می زنه امشب رو کنسل کنه) الو ؟ مامان؟
ره گذر: (گوشی تلفن رو ازش گرفتم...@: بده من گوشی رو خراب کاری نکن!!!)
از موقعیت ره گذر به موقعیت مادر همسر: سلام ...(به اضافه مخلفات)+(محترمانه گفتم ببخشید من خیلی کار دارم ، بعدا جبران می کنم)
نتیجه اخلاقی: همسر ره گذر به سلامتی روانه منزل مادرشان شدند و همگی خوشحال و خندان هستن الان،منم به کارهای واجبم رسیدم.
(کارهای واجبم اعم از پست گذاشتن برای وبلاگم)<-------- (علائم اعتیاد)
1. در راستای قانون التماس گفتن: التماس دعا این روزا محتاج تر از همیشه
2.این عکس نتیجه سرچ کلمه پروژه است ، به دل نگیرید....
3.اربعین به همین زودی داره می یاد ، خونمون نذر داریم هر سال شله زرد می پزم ... چه زود رسید امسال!!! صلی الله علیک یا ابا عبدالله...
4. حدیث از پیامبر اکرم(ص): هیچ دردی نیست که خداوند درمانش را خلق نکرده باشد( نقل به مضمون )
5. مدیر وبلاگ منتظر روشنی مبتلا به بیماری آبله مرغان شدن برای شفای مریضه منظوره حمد شفایی قرائت کنید لطفا!
چکه چکه انتظار 24
هیئت هفتگی سه شنبه شب ها پیش کش به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان(عجل الله)صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بالاخره نکنولوژی به اینجا هم رسوخ یافت...
باران رحمت الهی بر سقف خانه ما باریدن گرفت و ...
قریب به یک ماه پیش ADSL دار شدیم ... (یادم نره اسفند دود کنم...)
چند نکته در باب اینترنت پرسرعت:
پ.ن1: * = لینک
پ.ن2: مضرات اینترنت پرسرعت ---> اعتیاد...یعنی اینکه شام و ناهار سر میز کامپیوتر سرو میشه
ازونجا که پارسی بلاگ فقط دوست داره به من گیر بده
و پستهام رو تو یه دونه جا نده مجبور شدم دوقسمتیش کنم
........................................................................
یاد کودکی هام ... کلیک کن
خیلی سال پیش که خیلی کوچولو بودم
مثل خیلی کوچولو های دیگه زمانه ای داشتیم ، دهه شصتی بودن مزایا و معایبی داشته که گفتنشون خالی از لطف نیست. دهه شصت سالهای تولد یه عالمه بچه تو حول و حوش سن من بوده که با هم به دنیا اومدن ...با هم بزرگ شدن .... با هم مدرسه رفتن ... با هم کنکور دادن ... با هم ازدواج می کنن و با هم شاغل خواهند شد ... با هم احتیاج به مسکن دارن و ... نمی خوام قسمتای بد ماجرا رو بازگو کنم ...
می خوام خاطرات خوب و مشترک رو مرور کنم ...
روایت تصویری از کودکی هایم ...کلیک کن...
یه کاسه تخمه ژاپنی گذاشته جلوش ... چلغ چلغ داره میشکنه ... چغ ، چلغ ، تغ ، شپلغ !!!!
از نزدیکتر که بخوای بررسی کنی می بینی تمام فرش رو پر کرده از آشغال تخمه ...
در بررسیی دقیق تر کاشف به عمل می آید که تمامی تخمه ها به طرز وحشتناکی خرد و خمیر خاکشیر شده اند ، و اصلا بعید می دانم این موجود دانه ای از مغز تخمه ها را هم تناول کرده باشد...می شینم بهش میگم : ببین مثل من بخور ، و با دقت عجیبی بهش می گم که ببین ، اول تمرکز کن که نیروی فک ات یه دفعه خردش نکنه ... تمرکز کن ، اول یه فشار کوچولو باعث میشه ترک برداره ، بعد بذار لای دندونای جلوییت مغزشو دربیار ... دیگه احتیاجی به این همه تف مالی نیست دیگه ... پوستش هم خورد نمیشه ... مغزشم سالم در میاد ... یه جوری نگام می کنه انگار معجزه کردم ، می دونم با خودش داره فکر می کنه که مگه میشه تخمه ژاپنی رو بدون خاکشیر کردن و تف مالی فراوون خورد!!!!!!! به پوست تخمه ها که خشکه نگاه می کنه ، بازم حیرووونه!تو دلم میگم کاش بتونه با تخمه شکستن ، تمرکز کردن رو یاد بگیره...
.................................................................................
پ .ن:
1.یه جنب و جوشی راه افتاده بین بچه های وبلاگی دارن یاد خاطره ها می کنن ،
لینک های دوتا پست قبل رو پیگیری کنید.
2. لینک خواندنی: اگر من وزیر فرهنگ بودم!