سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کُلا این روزا روزایی هستن که قبلنا آرزوی رسیدنشونو داشتم یه جورایی ...
ولی نمیدونم چرا وقتی اون روزایی که می خوای می رسن اونقدرا هم خوشحال نیستی بازم ...
مثلا این روزا همون روزایی هستن که رسمااااااااااا از درس و مشخ خبری نیست ...
روزایی که زنگ می زنن و میگن تو آزمون همون یه جایی که رفتی آزمون استخدامی دادی با رتبه خوبی قبول شدی...
روزایی که میری مصاحبه همون جا و رسما بدون هیچ گونه استرسی آقایونه مصاحبه کننده رو با اعتماد به نفس قانع می کنی که از سلامتی روح و روان برخورداری!!! (تا حدودی ، البته آدرس وبلاگمو بهشون ندادم ، وگرنه .... :دی)
روزایی که دوتا جوجه همسری برات خریده و ساعت ها میشینی بهشون ذل میزنی و قربون صدقه شون میری...
روزایی که نغمه ی روزانه و شبانه ات شده جیک جیکِ جوجه کوچولوهات...
روزایی که ظهرش چرت می زنی و یه دفعه حس می کنی صدای جیکونه هات خیلی نزدیکه و بعد ، چشماتو باز می کنی می بینی ناغافل دوتا جیکونه هات بالاسر دارن شیطونی می کنن...
روزای که بعد از مدت ها آرزو به دل بودن ، رفتی کلاس والیبال ثبت نام کردی و کلی بدن درد داری از ورزش کردن و سرخوشانه روزای فرد صبح زود هلک هلک  دوان دوان میری ورزاشانه انجام میدی با همکلاسی هایی که سن و سالشون یا نصف توئه یا از نصف کمتره یا ... کلا بچه مدرسه این!!! (احساسه پیری فرمودیم! ...)
روزایی که برات وی پی ان مجانی می خرن و تو بازم سرخوشانه اصلا حال نداری بری پای نت بشینی ، چه برسه به اینکه بری حتی کانکشن وی پی انت رو دانلود بفرمایی...
روزایی که رمانِ "کوری" رو داری می خونی ، البته  اولاشی ...
البته این روزا ...
روزایی هستن که داری مدام غصه ی خونه خریدن می خوری...
روزایی که نیازمندی های همشهری رو باز می کنی و میری قسمت خونه های هفتاد هشتاد متری و زنگ می زنی بهشون و هی غصه می خوری که این همه پولی که کم دارین ، چی میشه !؟؟؟اصلا میشه خونه بخرین؟
روزایی که شباش کوتاهه ...
روزایی که خیلی گرمه ...
روزایی که مُردَدی ...
روزایی که مُنتظِری ...
......................................................................
تبلیغ می کنیم وب سایت : "روزهای من" رو قُرب الی الله ...
چون شدیدا با قالب بندی این پست همخوانی داشت.
البته توصیه مدیر این وبلاگ هم بی تاثیر نبود:دی

شکلک برگزیده ی سال:


+تاریخ سه شنبه 90/4/7ساعت 10:6 عصر نویسنده ره گذر | نظر


پیشاپیش میلاد پدر عزیز مهربون مون حضرت علی بن ابی طالب (ع) رو تبریک عرض میکنم.

ان شاء الله مثل اینکه خداوند توفیق داده تا امسال هم در اعتکاف شرکت کنم ، یادتونه پارسال میگفتم ساله آخر اعتکافمه ؟!!! هیع! ازون جایی که امورات به دسته حضرته حقه ! پیش بینی خوشبختانه درست از آب درنیومد ، از دوست عزیز خانومه مهاجر کمال تشکر رو دارم که باعث و بانی جور شدن اعتکاف امسالم بودن .
دعاگوی همه ی دوستان مجازی هستم ، حتی اگر نگین!
سه روزهای اعتکاف بهترین سه روزهای عُمرِ منه! خدایا خودت شاهدی!

به دلیله مسائلی که یکی از دوستان در کامنتی خصوصی ارسال کردن ،
موضوع را در پشتی جدا گانه مطرح کردم.


+تاریخ سه شنبه 90/3/24ساعت 11:18 عصر نویسنده ره گذر | نظر

مقدمه ی لازم:
اولا که نمی دونم این روز مرد از کجا اومده؟ اصلا موسیقی نداره !!!
ولی روز زن ، روز مادر ، اساسا موسیقی دلنوازی داره حرفِ حرفِ واژگانش...
حالا اوضاع اونجایی بغرنج میشه که کمتر از یکماه قبل تولد مردِ زندگی تون بوده باشه و کادو رو کادو!!!
و جمله ی : منم حساس !!! اینجا کاملا کاربرد داره!
بیا این ورِ بازار:
اویل ماساژ تایلندی با روغنهای گیاهی ............90 دقیقه ....55هزار تومان
ماساژ بدن با سنگ های داغ ....................... 60 دقیقه ....50هزار تومان
ماساژ بدن با شکلات تلخ ........................... 60 دقیقه ....65 هزار تومان
تای ماساژ سنتی همراه کمپرس مواد گیاهی... 90 دقیقه ....60 هزار تومان
ماساژ با رپینگ و مواد مخصوص .................... 60 دقیقه .....65 هزار تومان
ماساژ صورت هندی................................... 60 دقیقه ....40 هزار تومان
ماساژ صورت با سنگ های داغ..................... 60 دقیقه ....45 هزار تومان
و....(به قول معروف غیروووووووووو)

ماساژ درمانیوقتی میری قاطی جمع غرب نشینان فرهیخته ی پولدارترِ از ما بهترون ، همون موقعست که گوشات و کمی چشمات باز میشه!!! و می فهمی که به هم جلسات ماساژ هدیه میدن !!! مثلا برای روز مادر  ... و همون موقعه که جیرینگ!!!!!!!!! جرقه ای در مغزت می زنه و هوس می کنی برای روز مرد برای همسر محترم ازین باکلاس بازیا در بیاری تا هم غافل گیر شه و هم دوباره غافل گیر شه و تجربه ای داشته باشه که خودت هم در آرزوی تجربه اش هستی ...
اون وخته که میری به آدرس سایت مرکز مذکور و ....
پولای تو جیبت رو میشمری و ...
هر چی بیشتر میشمری بازم اندازه ی ماساژ شصت پای چپ همسر گرامیت نمی شه ...
بازم می شمری ولی ...
عجب ایده ای بودا ...
عزمت و جذب می کنی تا سال دیگه پولاتو جمع کنی ...
و این ایده ی خفن رو به کسی نمی گی تا سالِ دیگه بترکونی ...

ولی کاش ... یکی بیاد منو اینجوری غافلگیر کنه ... خیلی باحاله ... فک کن !!! 90 دقیقه ماساژ D:

بعدا نوشت:
یعنی تبلیغ شد؟ یعنی اشتباه کردم که پست گذاشتم؟
یعنی هر چیزی رو نباید گفت؟ شک کردم ... ولی باید بگم که منم تا اون روز همچین چیزی رو نشنیده بودم.
ولی هم عجیب بود برام و هم جالب... نظر شما چیه ؟ نباید میگفتم؟


+تاریخ سه شنبه 90/3/24ساعت 10:55 عصر نویسنده ره گذر | نظر

حتما نَباید طناب برداری دورِ گردنت بپیچی و چهارپایه زیرِ پاتو قِل بدی ...
حتما نَباید جسم تیزی رو برداری و به جسمت خراش وارد کنی ...
حتما نَباید بری وایسی بالای برجی بلند و خودتو پرت کنی ...
حتما نَباید بری سراغه قرص و دوا و یه عالمه شونو بخوری ...
حتما نَباید بری روی ریل قطار وایسی ...
حتما نَباید بری...
حتما نَباید ...
حتما ...

راه های آسون تری هم هست برای اینکه مُرد !

می تونی یه روز در میون غذا نَخوری!
می تونی دوازده سیزده ساعت یه بند پشتِ میز کامپیوترت بشینی!
می تونی حرف نزنی!
می تونی غصه بخوری!
می تونی با خدا حرف نزنی!
می تونی به حرف کسی گوش ندی!
می تونی خودتو عقلِ کُل بدونی!
می تونی ...
می ...
مطمئن باش این راه ها جواب میده ، بدون درد ، تضمینی !!!

(این یه پستِ کاملا جدیه!!!)

اعتراف میکنم پستِ فیلسوفچه در قالب بندیه ایده پست تاثیر داشت.


+تاریخ دوشنبه 90/3/23ساعت 12:0 صبح نویسنده ره گذر | نظر

عُمرِ منه که داره می گذره ...
دیشب شب بزرگی بود ... فرصتی که خداوند به همه بخشیده بود ولی ویژه تر!!!
فرصـــــــــــتی برای دعا!
دعا کردم ، برای همه ، برای والدینم ، برای فامیل ، برای دوستان (حقیقی ، مجازی ، هردو) ...
وقتی تو یه شرایط مخصوصی هستی که یه چیزی از خدا می خوای ، تازه می فهمی که نداشتنِ اون یه چیز ...
چقدر دردناکه !
چقدر سخته !
اونوقته که وقتی داری اونو از خدا می خوای ;
به خدا می گی : خدایا اون یه چیزو به همه ی کسایی بِده که نَدارنش !!! که در حسرتش هستن.
دیشب دعا کردم برای همه کساییکه آرزوی داشتنش رو دارن!!!
آرزو کردم خداوند مصلحت خیرش رو شامل حالشون کنه ...

همین موقع ها ، لیله الرغائب پارسال (پستِ وبلاگ دیرین)
از پارسال تا حالا یاد گرفتم که مختصر و مفید باید نوشت در این موارد تا همه گوش بدن.
امسال فهمیدم که پارسال نماز لیله الرغائب رو به جای 6تا دو رکعتی ، 12تا دورکعتی خونده بودم !!!:))
برا همین اینقدر طولانی شده بودِ D:


+تاریخ جمعه 90/3/20ساعت 3:2 عصر نویسنده ره گذر | نظر

اول موبایل مبارک شروع به نَوازش میکنه ، سپس پُشت بَندش ساعت رومیزی بنده نوازی می فرمان ، گیج و مَنگ دارم فکر میکنم که باید بدو بدو بِرَم غذا رو گرم کنم برای سَحری ، دیروز که متعجبانه دیدم چقدر زود رجب اومده بیخِ گوشم ، تصمیم گرفتیم با همسری روزه اول رجب رو از دست ندیم ، بیدار شدم و غذا گرم کردم و سالاد درست کردم و سفره و محتویات و ... تی وی رو روشن کردم ، برنامه ای در مورد سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام (ره) در حال پخش بود ، با حساب محاسباتم یه ربع تا اذان صبح مونده بود ، تُند تُند همسری رو بیدار کردم ، ( بُدو بُدو دیر شد ) ، داغ داغ غذا رو تناول کردیم ، داغ داغ روش چای میل کردیم ، بدو بدو در صفوف به هم فشرده مسواک زدیم و حالا دعوا شده بود اون وسط که بدوووووووووو دیر شد !!! یه نگاه به ساعت انداختم ، یه نگاه به تی وی ، انگار صداو سیما یادش رفته بود اذانه بِگه !!! تلفن رو برداشتم و زنگ زدم به 192 مُحترم ، چشمتون روز بد نبینه ،) اذان صبح ساعت 4:10 )... هیچ آیکونی برای توصیف وَجَناتَم پیدا نکردم ... دقیقا روی صندلی خشکم زد چون دقیقا یک ساعت زود تر بیدار شده بودیم و با چه بدبختی ای همسری رو بیدار کرده بودمو ، با چه زاجراتی سحری رو داغ داغ خورده بودیمو ، حلق مبارک سوخته بود ازون چای جوشو ، اون دعوایِ برایِ مسواک زدنو بگو !!! داشتم حسرت خواب از دست رفته رو میکشیدم که همسر محترم شصتش خبر دار شد و در کسری از ثانیه رفت خوابید و من موندم و نوایِ خُروپُف...
...............................................................................
*
میلاد باسعادت امامِ پنجم ، امام محمد باقر (ع) رو تبریک عرض میکنم.

امام باقر (ع) : اگرمومنى رادوست دارید او را از آمدن ماه رجب با خبر کنید
چندین سال پیش ، شب میلاد ایشون به سَنهِ قمری من هم به دنیا اومده بودم و به همین دلیل هم نام مادرشون شدم ، برای همین یه جور مخصوصی ایشون رو دوست دارم ( دارم فکر می کنم چه خوبه که بچه هامونو به ائمه اینجوری مُنتصب کنیم ، این جوری مطمئنیم بچه هامون حداقل با یکی از ائمه مانوس هستن و ارتباط دارن و اون امام هم حافظ و نگهدار فرزندمون به طور خاص هست...)
**این الرجبیون؟ (ان شاء الله جُزوشون باشیم)


+تاریخ شنبه 90/3/14ساعت 5:24 صبح نویسنده ره گذر | نظر

نکته قبل از خوندن :
یحتمل در چند سطر پایین مجبور میشین مُهملات منو بخونید که هنوز نمی دونم قراره چند سطر طول بکشه ، پس از شما دعوت می کنم که وقت شریفتونو تلف نکنید / با تشکر ، مدیریت وبلاگ...
یه تیکه نون بربری از تو سفره برمیدارم ، شکلات صبحونه ای که خریدم رو میذارم روی میز کامپیوتر و درش رو باز می کنم و دلی از عزا در میارم ...
نمی دونم چرا دلم خواد پست جدید بذارم ، هیچ موضوعی هم تو ذهنم نیس ، البته دلم می خواست یه کم غرغر کنم و اسمش رو بذارم : غرغرانه های خردادی !!! ولی طبق یه قانون همیشگی اون چیزی که بالاخره می نویسم با اون چیزی که تو ذهنمه صدو هشتاد درجه فرق داره...
بعد از دوران سَم زدایی و ترک موسیقی ، محتاطانه پوینتر موس رو می برم سمت فولدر موسیقی جات و میرم اون ورایی که میشه رفت ، و play:( زهرا ... تو مثل دریایی بیکرانی بانو ، صفای دلهایی مهربانی مادر ، سرور جان هایی جاودانی ، زهرا !!! بنت حبیب الله، یا مولاتی یا زوجه ولی الله ... دل من شده کودک خانه ی تو ... کودکی که گرفته بهانه ی تو .. بگو از که بپرسم نشانه ی تو ...)
شروع محملات قاطی پاتی و درهم برهم : کاش میشد ساعت های تنهایی رو میزدم جلو ، نمی خوام اینقدر ضعیف جلوه کنم ، ولی کار ازین حرفا گذشته ، درمانای مقطعی که برای خودم در نظر گرفتم گاهی از پا درم می یاره ، بازم خدا پدر و مادر اینترنت پرسرعت رو بیامرزه که ساخته شده برای روزای این چنینی ، چند وقته دیگه کاربر طلایی سپنتا میشم !!! کدووم روزا منظورمه ؟؟؟ همین روزا دیگه ، روزای بالا و پایین زندگی ، روزایی که هیچی نمیشه ، روزای مابین خوشحالی و غم ، روزایی که داری بربری و شکلات صبحانه می خوری و تواشیح گوش میدی !!! روزایی که فرداش جمعه اس ، روزایی که به تعطیلات نزدیکه و باید اندکی از همون غصه ی همیشگی رو نوش جون کنی ... روزایی که یه عالمه احساسات متضاد هجوم آوردن به سمت دل و مغز و اینا و هیچکی نیست باهاش بحرفی ... البته کَسی که کَس باشه !..... حالا لطفا یکی بگه : خب مجبوری پست بذاری؟!!! و من در جواب بگم : خب ! به نظرت الان چی کار کنم ؟ فقط می تونم الان پست بذارم ، چون رسما دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم ، حتی شستن دوتا بشقاب توی ظرفشویی ، یا جمع کردن محتویات کیفم ، یا حتی خوردن یه لیوان چای!!! داری می گی چرا؟؟؟  ...
به قول دوستم ما که دار دنیا همین یه وبلاگ رو داریم و به جونمونم بَستَس ... حالا شما لطف می کنید و قدم رنجه می کنید تشریف می یارین و واقعا لطف می کنید می خونید ، ولی گفتن این نکته خیلی لازمه که وبلاگ من ، مخصوصا وبلاگ من شخصیه و اینا ... یعنی اگه گاهی درد دلانه میشه ، دیگه شده دیگه ... به برزگواری درد دل بشنوید...!!!
چی داشتم می گفتم؟ یهو این بالایی رو یادم افتاد ، گفتم زود بگمش تا یادم نرفته...(اگه دارین فکر می کنین که : آخی بمیرم ، چقدر حالش بده !!! لطف کنید راه درمان رو پیشنهاد کنین)
یه دَردِ دیگه : من بیکارم ، یکی بیاد منو استخدام کنه ، خیلی قابلیت دارمها ... روابط عمومی بالا ، قدرت جمع و جور کردن و ماس مالی ، قابلیت علمی با امکان افزایش در چند جلسه ، توقع کم در مورد حقوق و اینا ، در کل خیلی مورد خوبی هستم برای استخدام ، همه کار هم از دستم برمی یاد ، از پرستاری بچه ی شما تا مدیریت بانک مرکزی :) اِهم اِهم !!!
یه چن تا مشکل دیگه هم دارم که البته اینجا جای گفتنش نیس ....
آخی ، راحت شدم ...
حالا مَردُم می یان اینجا می گن : اوف ، چقدر جلفه این خانومه ره گذر...
بقیه مَردُم هم اول لا نمی فهمن من چی گفتم و بعد می یان غرغر می کنن که من نفهمیدم و اینا و بعدش تو دلشون میگن : ایش! بیکارِ ، علافِ ، بیییب!!!
بقیه مَردُم هم دارای شناخت جدیدی از من میشن و میگن : اینو !!!!(با لحنی که خودتون تصورش می تونین کنین...)
بقیه مَردُم هم دلشون می خواد منو استخدام کنن که عاقبتم به اعتیاد نکشه ولی خودشون وضعیتشون از من بدتره ... بازم دست دلشون درد نکنه ، همین برای ره گذر کافیه ...
چند تا از مَردُم هم دلشون شکلات صبحانه با نون بربری می خواد ولی به روم نمی یارن !
در کل از همه مَردُم به خاطر سعه صدری که در حد لیگ برتر از خودشون نشون دادن و منو خوندن تشکر می کنم... و پیشاپیش خوشحالم که با اسم مستعار اینجا می نویسم وگرنه کلا خیلی آبرو ریزی بود پیش در و همسایه و فامیل که بدونن با چه آدم داغونی رفت و آمد دارن D: بقیه دوستانی هم که میشناسن : شُتُر دیدی؟؟؟؟

پیوست : لینک دانلود تواشیح "مادر" گروه لیله القدر (زهرا ... تو مثل دریایی بیکرانی بانو ، صفای دلهایی مهربانی مادر ، سرور جان هایی جاودانی ، زهرا !!! بنت حبیب الله، یا مولاتی یا زوجه ولی الله ... دل من شده کودک خانه ی تو ... کودکی که گرفته بهانه ی تو .. بگو از که بپرسم نشانه ی تو ...)


+تاریخ پنج شنبه 90/3/12ساعت 8:54 عصر نویسنده ره گذر | نظر

روند گفتگو:(از دل سخن گفتن/احترام بدون قید و شرط/خوب شنیدن/به تعلیق درآوردن پیش فرضها)doc1
تفاوت های بحث و گفتـــــــــگو : doc2
بحث (یعنی: تنها به معلومات و دانسته های خود اکتفا کردن / از یک موضع دفاع کردن / جواب دادن / بُرد ، باخت / جستجو برای یافتن اشتباه دیگری / اعمال قدرت / عکس العمل / و ...)
گفتـــــگو (یعنی: کشف کردن / جویا شدن / سوال کردن / بُرد ، بُرد / احترام و توجه کردن / ارزیابی افکار خود / تامل کردن و ژرف اندیشیدن / بیداری هوش جمعی / و ...)

گفتگوروز یکشنبه همین هفته به منزل یکی از دوستان دعوت شدم به همراه چندتا از دوستان دیگه ، در واقع نمی دونستم که چرا باید 8 صبح جایی می بودم دور از خونه مون ...  در منزل یکی از دوستان مشترک ، و در واقع نمی دونستم که جمع جدیدِ پر از آدم ِ جدیدِ مقابلم دقیقا به چه منظور جمع شدن ، بماند که تا دوازده ظهر طول کشید تا به جمع بندی الان برسم و شما چقدر چقدر خوشبختین که آخرش رو میشنوین و من قول میدم مُعلق رهاتون نکنم...به طور خلاصه بگم که اون خانم صاحب خونه یه سری کلاس شرکت بودن و حالا رسیده بودن به پروژه پایانی شون و برای تحویل اون باید کارگاه برگزار می کردن ، سلسله جلسات کارگاهی عزت نَفس ، که موضوع جلسه اول برای پیش برد اهداف به موضوع گفتگو اختصاص داده شده بود (هووووووووووووووف ، فقط یه کامیون می خواد اسمشو بکشه) حالا من و تصور کن که تا لنگ ظهر همیشه خوابم ، و حالا هشت صبح در حلقه دوستان حاضر شدم در حالیکه با حداقل ده تا چهر جدید روبرو هستم و همگی شاد و خوشحال به هم لبخند می زنیم ... از اونجایی که آخر اعتماد به نفس می باشم ، به خیر و خوشی برگزار شد ولی هر چی فسفر تو مغزم بود سوخته بود از بس که کار فکری انجام دادم در اون روز طاقت فرسااااااااااااااااااااا
یکی از تمرین های کارگاه این بود : یه گفتگو دل نشین که اخیرا داشتین رو تعریف کنین !!!
نکات ضــــــــــــروری برای دعوت به گفتگو:doc3
از نظر من همه انسان ها از احترم یکسان برخوردارند.
من دوست دارم با دیدگاه های تازه آشنا شوم.
می دانم برداشت من از واقعیت تنها بخشی از حقیقت آن است.
از گوش دادن به سخن دیگران لذت می برم.
سعی نمی کنم دیگران را نسبت به نظر خود مجاب کنم.
من مسئله را از راه های مختلف حل می کنم.
وقتی از خودم می گویم ، کلمه"من"را بکار می برم، نمی گویم"بعضی ها"
قبل از سخن گفتم لحظه ای درنگ می کنم.
از ته دل و کوتاه سخن می گویم.
من دیدگاه های مختلف را برای تعالی فکر مفید می شمارم.

از نکات کلیدی گفتگو: ( خود را بِ جای انسان دیگر گذاشتن / دنیای تفکر او را لمس کردن / تجدید نظر در افکار به منظور کسب راه کارها)doc4
شروط لازم برای گفتگو: (هم دل شدن / تفاهم / کنار گذاشتن اهداف شخصی)doc4
به نظرم مباحث مفیدی بودن ، یکی به دلیل اینکه مباحث در فضایی کارگاهی و با مشارکت همه اتفاق افتاد ، فضایی که من هم در پیشبرد  اون شرکت داشتم ، و برخلاف ساعات ابتدایی جلسه کم کم یخ جلسه شکسته شد و در آخر همه با هم دوست شده بودیم و حالا من دوستانی داشتم که در بین اونا هم کسی بود که دو سال از من کمتر سن داشت و کسی بود که دختری هم سنِ من داشت ، تجربه جدید و جالبی بود با کلی تفکر و کند و کاو در درونم ... و به یه نتیجه خوبتری هم رسیدم ، با اینکه قسمت نکات و مباحث مدون شدن و اون بالا براتون تایپشون کردم (بخونید و تامل ، ضرر نمی کنیدها) ولی من به تمام اونها تقریبا تجربی رسیده بودم ، و حالا با دیدنشون جلوی چشمام دقیق تر می تونم بهشون نگاه کنم و ببینم مشکل خودم کجای کاره و باید کدوم مورد رو در خودم تقویت کنم ...
در کل شاید موفق نشدم که حس رو کامل منتقل کنم و همینم غنیــــــــــــــمت بود!!!
یه جور فضای بی دردی و بی مشکلی بر جلسه حاکم بود و اگه کسی از بیرون میدید فکر می کرد : اوه !!! عجب آدمای بیکاری ، من اینقد مشکل دارم که به این جور کارا نمی رسم و اینا !!! ولی من که در بطن بودم باید بگم ، خیلی خوبه گاهی تامل کنیم روی رفتار و حرف زدن و عادت هامون و تجدیدی نظری کنیم ، خودمونو بذاریم روی میز جلوی خودمونو ، نگاش کنیم ، شاید کم و کسری داریم که گاهی مشکل برامون پشت هم پیش می یاد ، اگه یه کوچولو رو خودمون وقت بذاریم ، کلی صرفه جویی کردیم در به وجود آوردن مشــــــــــــــکل!


+تاریخ سه شنبه 90/3/10ساعت 8:56 صبح نویسنده ره گذر | نظر

چکه چکه انتظار  42
 هیئت هفتگی سه شنبه شب ها پیش کش به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان(عجل الله)صلوات
 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یا مهدی عج

روز میلاد دختر گرامی پیامبر اکرم، فاطمه زهرا(س)، بر همه بانوان مسلمان و با ولایت و بر همه پیروان مکتب گرانقدرش و روز برزگداشت مادر و زن برتمام بانوان مسلمان مبارک باد !
رجعت زنان پس از ظهور امام زمان عج
گروهی از یاوران حضرت بقیةاللَّه، علیه‏ السلام، زنانى هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. این گروه دو دسته‏ اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى دیگر فقط از آمدنشان سخن به‏ میان آمده است.در منابع معتبر اسلامى نام سیزده زن یاد میشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد (ص) ، زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بیماران خواهند پرداخت.
امام صادق فرمودند: همراه قائم سیزده زن خواهند بود. که به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به‏ عهده خواهند گرفت.در این روایت امام صادق، علیه‏السلام، از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد میکند.( که نام هشت تن در این روایت آمده بود.)
1) صیانه ماشطه[همسر حزقیل، پسر عموى فرعون، و شغلش آرایشگرى دختر فرعون بود] 
2) سمیه [مادر عمار یاسر]
3) نسیبه [دختر کعب مازنیه از زنان فداکار صدر اسلام ]
4) امّ ایمن [از زنان پرهیزکار و خدمتکار حضرت رسول ص]
5) امّ خالد [شاید ام خالد مقطوعة الید باشد که یوسف‏ بن عمر، پس از به‏ شهادت رساندن زید بن على بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد.]
6) زبیده [احتمال دارد زبیده زن هارون‏ الرشید باشد]
7) حبّابه والبیّه [از زنان والامقامى است که دوره زندگى هشت امام معصوم را درک کرده]
8) قنواء [دختر رشید هجرى]

برای اطلاعات بیشتر به این لینک رجوع شود.
برای تعجیل و تسهیل در ظهور فرزند حضرت صدیقه کبری ، حضرت مهدی (عج) دعای فرجی قرائت فرمایید.
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلا

پذیرایی مفصل یه مناسبت عید فرخنده میلاد مادر سادات ... به همه می رسه:دی
بانی هفته آینده هیئت مصادف با 10 خرداد باشید.


+تاریخ دوشنبه 90/3/2ساعت 2:49 عصر نویسنده ره گذر | نظر


3 خرداد 1390 : روزِ ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
3 خرداد 1390 : روزِ مادر
3 خرداد 1390 : روزِ مادر شوهر
3 خرداد 1390 : روزِ زن
3 خرداد 1390 : سالگردِ عقدمون به تاریخِ سنه قمری
3 خرداد 1361 : سالروزِ آزادی خرمشهر
3 خرداد 1361 : سالروزِ میلاد همسرم
................................................................................................
هدیه ای از طرف ره گذر به مخاطبین گرامی به مناسبت روز میلاد بانوی عالمین:
حضرت زهرا(س):
هر که عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد ،
خداوند متعال برترین بهره و سودش را به سوى او پایین فرستد.


+تاریخ دوشنبه 90/3/2ساعت 1:25 عصر نویسنده ره گذر | نظر