سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدای مهربون
همچین شرایطه جدید بابه دل نیست ، یعنی توی هر شرایط و اوضاع احوالی بالاخره یه چیزی از توش در میاد دیگه ، به عرضتون برسونم که این دفعه هم چیزای خوبی ازش در اومدده ، خوووووووب ... آقا همیشه یه داستانی هست دیگه ، اوجِ خوشبختی هم چند تا سوژه هست که ناخن بکشه روی اعصابت ... خوشم میاد که کاملا فهمیدین منظورم رو :دی
اومدیم تهرون چند روزی ، ازین روست که شب بیداری برقرار شده و یاده قدیم ندیما دارم شبانه پست میفرستونم به شبک جهانی:-)
یادش به خیر ، قدیما :
زندگی یه مُدلایی بود که تنهایی شده بود رفیقِ شفیقمون ، اینگونه بود که به اینترنتِ عزیز معتاد شدیم ...
ما هم برای دلِ خودمون تجویز کردیم که حالا که داریم از تنهایی دق مرگ میشیم خو ، یه وبلاگ بزنیم ، چیمون از فلانی کمتره!
فک کنم دوسال می گذره ، از وقتی که حرفه ای دارو ندارم وب شده ولاغیر ، نمیگم بدی نداشته که داشته ، ولی خوبیاش برام بیشتر بوده ، از چیزایی که یاد گرفتم ، از آدمایی که باهاشون آشنا شدم و ازشون واقعا چیز یاد گرفتم ، از همه مهم تر : از دیده وسیعی که تو وب بهش رسیدم ... و غیره ،
البته یه بدی هایی هم داشته ها ، به نظرم یه کم زیاد وقتم تلف شد ...
چی می خواستم بگم ؟
آهان در کل منظورم این بود که ، وبلاگ نوشتن برای من درمونه دردم بود ، الان اوضاع عوض شده ، دردم عوض شده ، گاهی فکر می کنم که وبلاگ نوشتن نه تنها دردمو دوا نمی کنه بلکه یه درد به دردام ممکنه  اضافه کنه ، شاااااااااااااااااید!
پ.ن1: شخصه "الف" به شخصه "ب" میگه : میدونی؟ هر وقت می خوام باهات حرف بزنم ، دو دلم هزار بار می گم ، ولش کن! این که حرف منو نمی فهمه!:-(
پ.ن2: اینقده دلم تنگ شده برای روزایی که دوهزار بار در دقیقه صفحه خانگی وبلاگمو رفرش می کردم .... دلم تنگ شده برای کامنت:-|

.........................................................................................
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
أَلشِّتـاءُ رَبیـعُ الْمُـؤمِنِ یَطُولُ فیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعینُ بِهِ عَلى قِیامِهِ وَ یَقْصُرُ فیهِ نَهارُهُ فَیَسْتَعینُ بِهِ عَلى صِیامِهِ؛
زمستان بهار مؤمن است، از شبهاى طولانى‏ اش براى شب زنده دارى، و از روزهاى کوتاهش براى روزه‏ دارى بهره مى‏ گیرد.

وسائل الشیعه: ج7، ص302، ح
3


+تاریخ جمعه 90/10/2ساعت 1:10 صبح نویسنده ره گذر | نظر