سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت 3:30 اولین روز شهریور ماه، هیچ اتفاقی اینقدر برام بامزه و خنده دار نبود که بخوام ثبتش کنم تا اینکه ...

تا اینکه همین چند دقیقه پیش موقعِ جمع آوری مستنداتِ همون گزارشِ کوفتی، لابلایِ عکسایی که برام ارسال میشه یه چهره ی آشنا دیدم! فقط میتونم بگم که : عمو عاشقتم! (تو پرانتز ... خدایا این یکی عمو رو ازم نگیر) صرفا جهته اطلاعِ خودم چند تا کد بدم که بعدن که اومدم خوندم یادم نره درباره ی کدوم عکس صحبت میکردم، همون عکسِ همایش ویژه اساتیدِ میم- استان کاف- دکتر کاف :-)  قشنگیش اینجاس که عینِ خودم میشینییییییییی ، الان هیجان انگیز شدم، محبتم نسبت به عموجان قلمبه شد یهو! 

دنیا خیلی خیلی خیلی کوچیکتر از اونچیزیه که فکرشم بتونی بکنی! آرزویِ دیروزم رو دارم امروز زندگی میکنم.


+تاریخ یکشنبه 94/6/1ساعت 3:33 عصر نویسنده ره گذر | نظر