سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دارم به این فکر میکنم که امکان داره یه روزی پرده از همه ی رازهای جهان برداشته بشه؟ اگه قرار باشه از من بپرسن من هیچوقت دلم نمیخواد این اتفاق بیفته و دلم میخواد رازهای جهان همیشه و همیشه پنهان بمونن. نمیدونم چطور این فکر به سرم زد ولی مهم نیست دلیلش هر چیزی باشه من تا آخر دنیا طرفداره رازداری هستم.

یه سری خاطرات و یه سری آدمها مثل روز برام روشن هستن و خاطراتشون رو هر از چندگاهی مرور میکنم دلم میخواد یادشون و چهره شون برام تازگی داشته باشه حتی بطرز احمقانه ای دلم میخواد باز دیداری باهاشون تازه کنم و خب هنوز اونقد احمق نشدم. نمیدونم در آینده چه اتفاقاتی قراره بیفته و هیجانش هم به همین بی خبریه! :-) 

شب از نیمه گذشته ... 


+تاریخ سه شنبه 96/10/26ساعت 12:0 صبح نویسنده ره گذر | نظر