سفارش تبلیغ
صبا ویژن

واضح و مبرهنه تنها و تو غار زندگی نمیکنیم، خب قبل از سخنرانی وموعظه باید بگم که یه اتفاقی افتاد و من به این اکتشافات عظیم دست پیدا کردم. داشتم میفرمودم که تک تک تصمیمات و رفتارهامون تاثیرگذاره رو آینده خودمون و زندگی آدمای نگون بختی که اطرافمون هستن. یه ثانیه یه غلطی میکنیم و تمام ذهنیات و تمام عقاید و احساسات یکی دیگه یا شاید چند نفرو به گند میکشیم. اینقد بالغ نشدیم که قبل از غلط کردن به عواقبش فکر کنیم و بعد اینکه مچمونو گرفتن در بهترین حالت البته، به شکر خوردن میفتیم که ... که همون جملات معروف که همه موقع شکرخوردن به زبون میارن. توقع انصاف و چشم پوشی نداشته باشیم. خب حرفای صدمن یه غاز من در اینجا تقریبا به پایان میرسه، نباید انتظار میداشتم که زندگی همیشه با روی خوش جلو بره چون قبلا بهم ثابت کرده بود چه عجایبی برام میتونه رو کنه. این بار ماجرای جدیدی برام رو نکرده و یه بازی تکراریه از یه صفت واقعا نکوهیده در قشری از آدمای جامعه! ولی این بار آدمی که این بازی رو شروع کرده برام جای سواله! درسته که به آدما نباید زیاد بها داد و زیادتر از لیاقتشون نباید حساب باز کرد. همیشه باید منتظر باشی که خنجرشون وسط قلبت فرود بیاد. روزهای خوب و خوشی رو میگذرونم دلم میخواد همچنان این روزها ادامه پیدا کنه، حاجتی که چند سال براش دست به دعا بودم مستجاب شده و من سرخوشم ازین استجابت. این اتفاق با وجود دوازده ساعت اشکه مداوم نمیتونه خرابش کنه. 

با وجود شعاری بودن این حرفا ولی به یقین رسیدم که تنها خداست که باید روش حساب کرد و بهش تکیه کرد، بهت دروغ نمیگه و پای حرفاش می ایسته. مهربونه و حرفایی نمیزنه که وجودشو نداره، خلاصه خداجون خودتو عشقه. با بندگی های کجه کولم بازم میخوام خودمو جا بدم تو صفه آدماییکه ادعای بندگی دارن.


+تاریخ جمعه 98/2/6ساعت 8:41 عصر نویسنده ره گذر | نظر