سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با خودم کلنجار میرفتم که بنویسم؟ ننویسم؟ و اون فکر همیشگی که گم و گور بشم رهام نمیکرد ولی خب نتیجش الانه که دارم مینویسم و تعریف میکنم. از خدا که پنهون نیست ازین وبلاگ هم پنهون نمیمونه حرفایی که تو دلم تکرار میکنم تا بالاخره یه جایی ثبت بشه. راستی ده سال وبلاگ نویسی پر شده و دهه جدید وبلاگ نویسی رو خودم به تنهایی دارم آغاز میکنم و خیل عظیم دوستانی که باهاشون شروع کردم و ازشون انرژی میگرفتم الان دود شدن رفتن هوا! پس خداقوت و خسته نباشید میگم بخودم و آرزوی موفقیت در دومین دهه وبلاگی برای خودم دارم. 

قرار بود فردا اولین روز ماه مبارک باشه که ظاهرا ماه رخ نداده و کاسه کوزه رو ریخته بهم، منم فک کردم سحری درست کنم یه غذای قاطی پاتی پلو با قارچ و هویج گذاشتم که تالا نپخته بودم:)) البته این روزا همچین آشپزی بکن هم  نیستم و برای حفظ آبرو و جلوگیری از نمردن پاشدم بالاخره. حالا دلیل این همه تنبلی و هیشکاری نکردن چیزی نیست جز اینکه نی نی تو راهی دارم و بالاخره پس از دعاها و زجه ها اشکهای فراوان، خدا به ما عنایت کرده و یه تودلی دارم. این چند وقته هم بخاطر کار همسری که صبح تا شب نیست تقریبا من بیشتر خونه ی مامانم بودم. الانم که اینجا خونه ی خودمونم از عجایب خلقته که گاهی پیش میاد:) 

مادربودن و مادرنبودن برام تاحالا فرق چندانی نداشته، البته چندتا حس خوب داشته. اینکه اصلا فکرشو نکنی و بیخیالش باشی یه دفعه با یه موجودی درونت به خودت بیای! یا اینکه دیگه بعد سی و یک سالی که از سنت میگذره توام با بقیه دوستات که مادرن حرف و حس مشترک پیدا کردی! اینکه حس میکنی داری بچه ی مردمو حمل میکنی و باید خیلی مراقبش باشی چون صدتا پدرومادر داره! و استرسهای سالم بودنش و استرس مادرخوب بودن! همه ی اینا در حالیه که هنوز باور نکردی که مادری! درسته، همش توهم و خیاله! فقط یبار دکتر با سونوگرافی بهت گفته که خب ایشون وجود دارن! همین. فکر کنم تا پس فردا که باز برم سونو بیشتر بتونم باور کنم و اون حسه طلایی تا در آغوش گرفتنش کامل نمیشه. فعلا فقط عکسای اینترنتی و اینکه الان اندازه ی لیموترشه میتونه حس کنجکاوی رو پاسخ بده. و این تازه شروع راهه. دیر شروع شد این راه الان باید عروس داماد داشته باشم:/ والا!!! 

حالا اون اول همچین اومدم گفتم ماه مبارک! فک کردین الان قراره روزه بگیرم؟ :-)) زهی خیال باطل(باتشکر از همکاری فرزندم برای روزه خواری)

پ.ن: التماس دعا مخصوص برای اینکه جوجه مون سالم و سلامت باشه و مادری را از نگرانی برهاند. 

 


+تاریخ یکشنبه 98/2/15ساعت 10:59 عصر نویسنده ره گذر | نظر