سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی به روتینی داره برام، صبحا دلم میخاد بیشتر توی رختخواب باشم وقتی نیم ساعت بیشتر میشه حس پیروزی میکنم و وقتی بیدار میشم شاداب ترم. بعد از روی تخت پایین میام و سلام و علیک با دخترک ، روی تختو مرتب میکنم و بعد پرده رو کنار میزنم و پنجره رو باز میکنم. فکر میکنم اتاق بوی خواب گرفته و بهتره هوا بیشتر در جریان باشه و وقتی نور میتابه توی اتاق حس بهتری دارم، اینجوری روزام شروع میشه و این قسمتش برام لذت بخش ترینه. وقتی یه اتفاقی هر روز بدون کم  و کاست اتفاق بیفته برام معنی مفید بودن بخودش میگیره. کاش هر روز از پنجره بیرونو نگاه کنم و هر روز یه عابر تکراری راس ساعت خاصی از پیاده رو عبور کنه... دیگه شادی های جهان برام تکمیل میشد که هر روز ببینم عابر به سلامت عبور میکنه مثل همیشه

همه این چند خط اثرات کهولته سنه :-) 

این پاییز که بگذره دومین سالیه که مادر شدم، فاز سنم داره میره بالا و پیر شدم نمیخام بگیرمولی دیگه خیلی معلوم داره میشه که روزای پرشور جوانی دارن به انتها میرسن. با قشنگیایه میانسالی باید خو بگیرم دیگه این روزهام مختصات خودشون رو دارن حال و هواشون فرق داره.


+تاریخ یکشنبه 100/7/25ساعت 1:6 عصر نویسنده ره گذر | نظر